وبلاگ کارشناسی مشاوره و سرگروه مشاوره آموزش و پرورش ناحیه سه کرمانشاه

خودت را دوست بدار و کمک کن تا دیگران نیز خود را بیشتر دوست بدارند...

وبلاگ کارشناسی مشاوره و سرگروه مشاوره آموزش و پرورش ناحیه سه کرمانشاه

خودت را دوست بدار و کمک کن تا دیگران نیز خود را بیشتر دوست بدارند...

این مهارت را هرگز دست‌کم نگیرید!

يكشنبه, ۲۵ اسفند ۱۳۹۸، ۰۹:۰۸ ب.ظ

 

این مهارت را هرگز دست‌کم نگیرید!

یکی از موضوعاتی که خیلی به آن احترام و علاقه دارم و تصور می­کنم سرنوشت­‌ساز است، هدف است.
یکی از مهارت­های زندگی، هدف­گذاری است. از همان مهارت­هایی است که در مدرسه و کلاس و دبیرستان و دانشگاه، آموزش داده­ نمی­شود. مگر آن که استاد یا معلمِ خردمندی باشد که جسته و گریخته، اهمیتِ هدف­گذاری در زندگی را شرح دهد. مغز انسان خاصیت بسیار جالبی دارد. بسیار هدف­گذار است. یعنی در زندگی هیچ­کس را نخواهیددید که بی­ هدف باشد. بلکه به طور اتوماتیک هدف­مند می­شود. چه برا آن آگاه باشد و چه نباشد.

هدف، ضرورتِ حرکت و زندگی است. یعنی کسی که هدف نداشته­ باشد، حتی نمی­‌تواند راه برود.
فکرکنید صبح می‌­خواهید از خانه بیرون بروید، می­‌پرسند کجا می­‌روید.
سوار ماشین می­‌شوید. راننده از شما خواهدپرسید کجا می‌­روید؟
می‌خواهید یک بلیط هواپیما بگیرید. به چه مقصدی؟
می­‌خواهید تلفن بزنید. به چه کسی؟

مغز از شما می‌­پرسد که منظور و هدفت چیست و چه خواسته‌­ای در رفتارت هست؟!
می‌­توانی تلفن بزنی تنها به این منظور که سلام کنی و ارتباط برقرار کنی. یا تلفن بزنی که آدرسی بپرسی، یا پولی قرض بگیری. ولی حتما قبل از هر اقدامی، هدفی انتظار می‌­رود.

هدف، آن­قدر مهم است که در خواب هم که هستید، مغز کارِ خودش را انجام می­‌دهد.
لحظه‌­ای نیست که مغز و بدنِ شما بی‌­هدف باشد.

اولین قانونِ هدف این است:
اگر هدف نگذارید، برایت هدف خواهندگذاشت.
اگر خودت برای زندگی­‌ات هدف گذاشتی، تمام کارهایت معنا و جهت پیدا می­‌کند. کارایی‌ات بالا می­رود.
اما اگر خودت برای خودت هدف نگذاری یا غریزه‌­ات برایت هدف می­‌گذارد یا دیگران برایت هدف می­‌گذارند.
هدفگذاری یک مهارت است. این مهارت را باید یادبگیریم. مهارتی است که ما را دگرگون خواهدکرد.

یکی از فرق­‌های آدم­‌های کوچک و بزرگ، آرزوها و اهدافشان است.
آدمی که خیلی بزرگ می‌­شود، برای آن است که هدف و آروزهایش بزرگ است.
آدمی که کوچک می‌­ماند، نه که لزوما آدم کوچکی است، اهداف کوچکی دارد یا هدف ندارد و مجبور است با اهداف کوچک بسازد.

یکی از علائمِ بی­‌هدفی این است که نمی­‌دانید وقت خود را چطور باید بگذرانید.
فرض بفرمایید می­‌خواهید به طرف شمال بروید. وقتی بخواهید به طرف شمال بروید، تمام جهاتِ دیگر، از صحنه­‌ی دیدِ شما محو می‌­شود و نه غربی وجود خواهدداشت و نه شرق و نه جنوب. در زندگی هم چنین است. اگر در زندگی، هدفم را تعیین کنم، خیلی کارها کنار خواهند رفت. تضادها هم حل می­‌شود. تصمیم بر سرِ این که این باشد یا آن، موضوعیتش را از دست می­‌دهد.

در داستان «آلیس در سرزمین عجایب» یک قسمتی هست که آلیس به یک دوراهی می‌­رسد…
از یک گربه می‌­پرسد: من این راه را بروم یا آن راه را؟
گربه می­‌پرسد: «به دنبال چه هستی؟ کجا می­‌خواهی بروی؟»
آلیس پاسخ می­دهد «به دنبال چیز خاصی نیستم. جای خاصی نمی­خواهم بروم».
گربه می‌­گوید: «پس فرقی نمی­‌کند. هر راهی انختاب کنی، برای خودش یک راهی است».

برای کسی که هدف ندارد، هر راهی یک راه است. برای همین دیگران می‌توانند برای شما هدف تعیین کنند یا حتی رادیو و تلویزیون!

پدران و مادران و مربیان و مسئولین!
بهترین راهی که می‌­توان با آن جلوی اعتیاد و جرائم و کارهای ناشایست را گرفت، این است که: بچه‌­هایتان هدف داشته­‌باشند.
کسی که هدف دارد، احتمال معتاد شدنش خیلی کم است. کسی که هدف بزرگی دارد،احتمال این که دزد یا آدم ناشایستی شود، خیلی کم می­شود.

یکی از علل بزرگِ اعتیاد، ترس از زندگی است. کسانی که از زندگی واقعی می‌­ترسند، به موادمخدر گرایش می­‌یابند. که در یک لحظه‌­ای آن‌ها را آرام کند و از واقعیات زندگی دور شوند.
حالا جالب این که هدف برای شما شجاعت و رشادت ایجاد می­‌کند.

به‌قول حضرت حافظ:
گرچه راهی­ست پُر ازبیم، ز ما تا برِ دوست
رفتن آسان بُود از واقفِ منزل باشی

داستانِ «امیرارسلان» و «فرُخ­لقای ماه­رو»، «رامین و وِیس»، «لیلی و مجنون» و «خسرو و شیرین» گویای چیست؟
«شیرین»، هدف است. «لیلی» هدف است.
خسرو و مجنون، من و شماییم.
اگر من و شما به چیزی گرایش و علاقه پیدا کنیم، ما را به دنبال خودش خواهدکشاند.
آن­قدر می‌­کِشد که از کوه‌­های دوردست تا کاخش، جویِ شیر برایمان درست کند.
آن­قدر می‌کِشد که کو‌ه‌­ها بر ما هموار و دریاها برای ما خشک شود.
این نیروی عشق است.
عشق است که مشکلات را می­‌راند.
عشق است که ترس‌­ها را می‌­راند و عشق واقعی وقتی به وجود می‌­آید که هدف وجود داشته­‌باشد.

من امیدوارم روزی مسئولین آموزش و پرورش مهارت هدفگذاری و هدف داشتن را جزو مطالب درسی مدارس قرار دهند.
اصلا کتاب هدف­گذاری داشته ­باشیم. از کودکستان، تا دانشجوی دکترا هدف ­گذاری را یادبگیرند و را تمرین کنند. هر کسی در حد خودش. و طرح داشته­باشند و بنویسند و بیاورند.

این آزمایش دو بار در امریکا صورت انجام شده است:
ابتدا از دانشجویان یک دانشگاه پرسیدند «شما هدفتان چیست؟»

تنها ۳% از دانشجویان، اهدافشان را نوشته‌­بودند.
بعد از ۲۰ سال دوباره سراغ همان­ دانشجویان رفتند و دیدند تنها همان ۳% که اهدافشان را نوشته‌­بودند، جزو درجهافراد موفق اجتماع شده‌­اند.
آنهایی که هدف داشتند ولی ننوشته‌­بودند و تعدادشان هم کم بود، موفق بودند اما نه به اندازه دسته­‌ی اول! و بقیه سرگردان بودند.

یاد بگیریم در زندگی هدفمند حرکت کنیم. هدف به زندگی و حرکت معنا می­دهد. هدف شور و شوق و امید ایجاد می­‌کند. زندگی را لذت­بخش می‌­کند. وقتی من در مسیری دارم حرکت می­کنم تا به معشوقم برسم(که معشوق می­‌تواند انسان یا خداوند یا ماشین و زمین و پول و شهرت باشد و هر چه صحیح­تر و بزرگتر باشد، بهتر است)، شوق دارم و لذت می­‌برم. زندگی معنا پیدا خواهدکرد و شادتر زندگی می‌کنم. صبح اول وقت از خواب بیدار می­‌شوم و شب دیر به بستر می­‌روم. چرا که می­‌خواهم به هدفم برسم.

در یکی از نمایشگاه­‌های دوبی، به همرا یکی از دوستانم بودم. ناگهان جوانی بسیار شیک‌­پوش و بااعتمادبه‌­نفس و خنده‌­رو، مرا دید و گفت استاد سلام عرض کردم. گفت: «مرا می­‌شناسید»؟
گفتم یک چیزهایی دارد یادم می‌­آید.
گفت «خاطرتان هست به من گفتید آینده­‌ی اقتصادی تو روشن است و تو میلیونر می­‌شوی؟»
گفتم «بله یادم آدم به یک جوانی این حرف را زدم. آن جوان شما بودی؟»
گفت «بله، در سمینار هدف بود».
گفت«اشتباه کردید».
گفتم « متأسفم که اشتباه کردم. اشتباهم چه بود؟»
گفت:«من میلیاردرم. در دوبی و تهران و لندن دفتر دارم و دائماً در حال گسترش کارم هستم. و آن سمینار، زندگیِ مرا عوض کرد. به خودم اعتماد پیدا کردم. دیدم می‌­شود. فقط باید بدانم چه می‌­خواهم».

شما تیراندازی هستید که می­‌خواهید تیری را از کمانتان رها کنید. و می­‌خواهید که به هدف یعنی وسطِ سیب بزنید. خب سیب کدام طرف است. اگر ندانیم سیب را نشانه کجاست، تیر را باید به کدام طرف پرتاب کنم؟

اکثرِ ما افراد نیرومند و قدرتمندی هستیم که چشمانمان بسته ­است و تیر و کمان خوبی هم داریم و بازوان قوی هم داریم. شاید سیب هم در دو قدمی ما باشد ولی چشم‌مان بسته ­است، نمی­بینیم. من این بازی را با خیلی­‌ها کردم. در تاکسی، اتوبوس و هرجا که می‌­نشینم، از اطرافیانم می­‌خواهم سه تا از اهداف زندگی­‌شان را به من بگویند. و غالبا نمی­‌دانند چه می‌­خواهند و کُلی­‌گویی می­‌کنند. مثلا می­‌گویند «این که خوشحال باشیم»، «حالمان خوب باشد»،«وضع مالی­مان بد نباشد» و ….

خب یعنی چی؟
دقیقا نمی­‌دانند چه می­‌خواهند. ولی عده­‌ی بسیار معدودی هستند که می­‌دانند چه می‌­خواهند و تا به آن‌ها می­‌گویی، بدون آن که فکر کند-چون از قبل می­‌دانسته- می­‌گوید من این سه تا را می­‌خواهم. مثلا می­‌گوید «می­‌خواهم تا فلان تاریخ با دختر/پسر مورد علاقه‌­ام ازدواج کنم» یا «می‌­خواهم کار مطمئنی داشته‌­باشم و می­‌خواهم در این کار بروم» و … یعنی در ذهنش پخته کرده. مغزش می­‌داند چه می­‌خواهد. با چه کسی چه حرفی بزند و با چه کسی وقت هدر ندهد.

پیشنهاد می­‌کنم که این مهارتِ ارزش­مندِ زندگی را دست­‌کم نگیرید و هدف تعیین کنید. غفلت در هدف­گذاری، هدف­گذاری برای اشتباه و شکست است. به عبارتِ دیگر، شکست در هدف­گذاری، یعنی هدف­گذاری برای شکست.

دوستدارتان
محمود معظمی

  • کارشناسی مشاوره و گروه آموزشی مشاوران ناحیه سه کرمانشاه

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی