وبلاگ کارشناسی مشاوره و سرگروه مشاوره آموزش و پرورش ناحیه سه کرمانشاه

خودت را دوست بدار و کمک کن تا دیگران نیز خود را بیشتر دوست بدارند...

وبلاگ کارشناسی مشاوره و سرگروه مشاوره آموزش و پرورش ناحیه سه کرمانشاه

خودت را دوست بدار و کمک کن تا دیگران نیز خود را بیشتر دوست بدارند...

۲۷
بهمن

جملات الهام بخش

  • کارشناسی مشاوره و گروه آموزشی مشاوران ناحیه سه کرمانشاه
۲۷
بهمن

اصول توانمند سازی اصول توانمند سازی از دیدگاه کارشناسان به این ترتیب می باشد : 1) برای اجرای توانمندسازی هیچ فرمول جادوئی یا دستورالعمل استاندارد وجود ندارد. 2) توانمند سازی در خدمت یک هدف است : توانمند سازی وسیله برای رسیدن به هدف است نه اینکه خودش هدف باشد.به کارکنان کمک می کند تا به سازمان و خودشان کمک کنند و به شغل آنان معنا و احساس می بخشند ا بتوانند کار را به طور مطلوب انجام دهد. 3) توانمند سازی را باید مدیریت کرد آن را انجا داد و مطمئن بود که در حال اجراست. 4) توانمند سازی وقتی خوب عمل می کند که مبتنی بر ارزشها باشد زمانی از توانمند سازی انرژی بیشتری بدست می آید که مدیران مقبول کارکنان باشند. 5) اعتماد و تعهد : دو نکته کلیدی محسوب می شود با تسخیر افکار و روان کارکنان می توان مشارکت آنان را در پیشنهاد دادن را فراهم کرده ،وفاداری و تلاشهای آنان را مضاعف کرد. 6) مدیران و سرپرستان نیز همانند کارکنان باید توانمند شوند. 7) با تعریف مرزهای کاری می توان حدود اختیارات کارکنان را روشن کرد، با خذف موانع شرایط این کار فراهم میشود. 8) ارتباطات و اطلاعات :شریانهای حیاتی با مایع زندگی توانمند سازی هستند. 9) آموزش توانمند سازی چیزی بیش از اقدامات اصلاحی است. 10) پیگیری و روانسازی بیش از کنترل و نظارت مؤثراست . 11) گرامی داشت و قدردانی از افراد برای موفقیت های آنی لازم است. 12) توانمند سازی فرایندی دشوار و مستلزم صرف وقت است.چون به سادگی نمی توان باورها ، خط مشی ها ، روشهای کاری ، ساختار سازمانی و رفتارها را تغییر داد. نتیجه گیری امروزه سازمانها با چالشهای متفاوتی مواجه هستند که فائق آمدن بر این چالشها نیازمند داشتن منابع انسانی توانمند می باشند بنابراین توانمند سازی جزء ضروریات هر سازمان محسوب می شود.توانمندسازی فرایند تقویت احساس خوداثربخشی است و این کار توسط کارشناسی وضعیت هایی که احساس بی قدرتی را در افراد بوجود می آورد و خذف آنها با استفاده از شیوه های رسمی سازمانی و فنون غیر رسمی مهیاسازی اطلاعات مورد نیاز افراد موجب اثربخشی آنها می شود میسر است.حضور فعالانه سازمان در عرصه رقابت و تکنولوژی و بوجود آمدن مشاغل جدید و لزوم داشتن مهارت های مختلف در کارکنان توانا سازی کارکنان را اجتناب ناپذیر کرده است .از طریق برنامه های توانمند سازی ، ظرفیت های کاری با تفویض اختیار ، افزایش مسئولیت ، خود مختاری در تصمیم گیری و احساس خودکار امری افزایش می یابد.در نتیجه بهره وری و اثربخشی سازمان افزایش می یابد توانمند سازی دارای مزایای زیادی است که از جمله آنها می توان تمرکز بر مشتری ، اتحاد در تصمیمات مشارکتی ، مشارکت کارکنان در مسئولیت ها ، افزایش مهارت ، چابکی در سازمان ، کاهش استرس ، بهبود شرایط .... را ذکر کرد. مشخص بودن اهداف ، اختیارات ، مسئولیت ها ، ارتقای شغلی ، فنی سازی شغلی ، دادن روحیه و انگیزه و اعتماد، تعهد ، صمیمیت ، قدردانی و مشارکت ، ارتباطات و توجه به محیط کاری افزایش مهارت و افزایش اطلاعات عوامل مهم و مؤثری هستند که بر توانمند سازی کارکنان تأثیر دارند. توانمند سازی بصورت فرایندی صورت می گیرد که شامل سه فرایند : 1. فرایند استراتژیک 2. فرایند تجزیه وضعیت منابع انسانی و فرایند توانمند سازی کارکنان می‌باشد که هر یک از این فرایندها در درون خود دارای کاکهای مختلفی هستند تا کارکنان ظرفیت های لازم را برای خیر در جهت توانمند سازی به دست نیاورند.موفقیتی حاصل نخواهد شد بویژه اگر بودجه و سرمایه لازم برای پیاده سازی وجود نداشته باشد. بنابراین خلق یک محیط کاری توانمند در هر یک از ابعاد سازمانی می تواند باعث پیشرفت سازمان در تمام زمینه گردد.

گردآورنده : سمیرا قاسمی

  • کارشناسی مشاوره و گروه آموزشی مشاوران ناحیه سه کرمانشاه
۲۷
بهمن

تعاریف توانمند سازی از توانمند سازی تعاریف متعددی توسط پژوهشگران و صاحب نظران در زمینه های مختلف ارائه گردیده است . 1- توانمند سازی اعطای اختیار تصمیم گیری به کارکنان به منظور افزایش کارائی آنان و ایفای نقش مفید در سازمان است. 2- توانمند سازی فرایند توسعه است باعث افزایش توان کارکنان برای حل مشکل ، ارتقای بینش سیاسی و اجتماعی کارکنان شده و آنان قادرند عوامل محیطی را شناسائی وتحت کنترل بگیرند. 3- توانمند سازی عبارت است از آزاد کردن نیروهای درونی افراد برای کسب دست آوردهای شگفت انگیز 4- توانمند سازی فقط دادن قدرت به کارکنان نیست بلکه موجب می شود کارکنان با فراگیری دانش و مهارت و انگیزه بتوانند عملکردشان را بهبود بخشند. 5- توانمند سازی یعنی قبل از آنکه به کارکنان بگویید چه کار کنند می توانند به خوبی وظایفشان را درک کنند. 6- توانمند سازی از طریق چالشهای داخلی و خارجی سازمان به دست می آید چالشهای خارجی شامل افزایش شتاب تغییرات ، محیط رقابتی ، انتظارات جدید مشتریان و شرایط جدید بازار است .چالشهای داخلی بیشتر تأکید بر حفظ و نگهداری نیروی انسانی موجود ، افزایش سطح انگیزش ، رشد و شکوفائی استعداد و مهارت های کارکنان دارد. 7- پوسیانت نیز توانا سازی را شامل تقویت مهارت کارکنان و ایجاد اعتماد بنفس در آنها نسبت به خودشان و تلاش در جهت اثربخشی فعالیتهای سازمانها می داند. 8- توانمند سازی در برگیرنده مجموعه تدابیر و روشهایی می دانند که بدان وسیله رفتار کارکنان را دچار تغییر کرده و آنها را قادر سازد تا با توجه به شرایط سازمان بهترین تصمیمات را اخذ و با ارائه خلاقیت در قالب فعالیتهای سازمان را در جهت بهره وری هدایت کنند.9- آماده ساختن شرایط جهت عرضه بهترین منابع فکری در هر زمینه از عملکرد سازمان . 10- توانمند سازی عبارت است از طراحی و ساخت سازمان به نحوی که افراد ضمن کنترل خود آمادگی قبول مسئولیتهای بیشتری را نیز داشته باشند. 11- توانمند سازی قدرت اتخاذ تصمیم گیری در چارچوب مرزهای مشخص است در توانمندسازی مدیر بخش از اختیارات یا قدرت تصمیم گیری را به کارکنان واگذاری می کند بنابراین توانمند سازی فرایندی است که درآن : - فرهنگ توانمند سازی در آن رشد می کند . - تبادل اطلاعات و دیدگاه ها به آسانی صورت می گیرد.

گردآورنده:سمیرا قاسمی 

  • کارشناسی مشاوره و گروه آموزشی مشاوران ناحیه سه کرمانشاه
۰۶
بهمن

آرامش زندگی به چه معناست؟ منشا اصلی آرامش در درون انسان‌ها قرار دارد و در واقع یک حس درونی است. هرچند عوامل محیطی و بیرونی هم تاثیر گذار هستند. آرامش یعنی لذت بردن از زندگی، امیدوار بودن به آینده، برآورده شدن نیازهای اجتماعی‌، امنیت و حمایت اجتماعی. حضور افرادی که دوستتان داشته باشند یا شما آن‌ها را دوست داشته باشید در واقع به کیفیت زندگیتان می‌افزاید. نداشتن اختلالات اضطرابی و افسردگی همگی در سلامت روان و داشتن آرامش نقش بسزایی دارندراهکارهایی برای رسیدن به آرامش الگوهای فکری و واکنش‌های احساسی، همه در ذهن انسان شکل می‌گیرند و او قادر است ذهن خود را تغییر دهد. آرامش ذهنی در بسیاری مواقع با تغییر و اصلاح الگوهای رفتاری و باورها حاصل می‌شود.. آرامش نیز مانند هر کار دیگری که نیاز به مهارت و آموزش دارد باید یاد گرفته شود. راه‌هایی وجود دارند که به شما کمک می‌کنند در شرایط نامطلوب زندگی آرامش خود را حفظ کنید. در ادامه به بررسی برخی روش‌ها می پردازیم: 1. مثبت فکر کنید برخی افراد همیشه نیمه خالی لیوان را می‌بینند و به همه چیز با دید منفی نگاه می‌کنند. سعی کنید به زیبایی‌های زندگی توجه داشته باشید. خنده یک کودک، دیدن یک دوست قدیمی، آواز یک پرنده، طلوع خورشید، سلامتی، شادابی و... نمونه‌هایی از نکات مثبت و روشن زندگی می‌‌باشند. بر اساس دیدگاه قانون جذب نیز شما هر آنچه که در ذهن می‌پروانید در زندگی تان تاثیر می‌گذارد. برای درک بهتر این مسئله مقاله قانون جذب را مطالعه کنید. 2. برای رسیدن به آرامش نگاه خود را تغییر دهید در باورهای خود، افراط و تفریط را کنار بگذارید. پافشاری کردن بر باورهای خودتان، بدون در نظر گرفتن عقاید دیگران به تعارض بین شما و دیگران منتهی می‌شود. مطلق اندیشی باعث رفتارهای واکنشی و عجولانه در فرد می‌شود. این رفتارها خود منشا استرس و نگرانی هستند و به سلب آرامش در زندگی منجر می‌شوند. تقویت حس شوخ طبعی راهکاری است که با دور کردن تنش، می‌توانید عقاید خود را ابراز کنید. 3. به ذهن خود استراحت بدهید مکان‌هایی وجود دارند که ما در آن‌ها احساس آرامش بیشتری می‌کنیم و تمایل داریم هنگام استراحت آن جا باشیم. چشم‌های خود را ببندید و مکانی آرام و زیبا را در ذهن خود مجسم کنید سعی کنید به تمام جرئیات آن توجه داشته باشید. به عنوان مثال خود را در حال قدم زدن در کنار ساحل تجسم کنید. در حالی که روی شن‌ها راه می‌روید امواج ساحل را روی پای خود حس کنید، به درخشش نور خورشید در سطح آب، وزش نسیم ملایم و صدای پرندگان توجه کنید. تجسم مثبت باعث آرامش ذهن می‌شود. 4. زندگی در زمان حال برای رسیدن به آرامش روحی باید بتوانید در زمان حال زندگی کنید. با نگرانی در مورد آینده یا افسوس گذشته را خوردن صرف نظر از زمانی که از دست می‌دهید، باعث ایجاد اضطراب و نگرانی در شما می‌شود در حالی که این نگرانی هیچ کمکی به شما نمی‌کند. 5. زمانی را برای خود اختصاص دهید سعی کنید وقت کافی برای خود در نظر بگیرید. بیرون بروید و در یک محیطی که برای شما آرامش بخش است قدم بزنید و از طبیعت لذت ببرید. به صدای پرندگان توجه کنید و از دیدن زیبایی‌ها لذت ببرید. به فعالیت‌هایی که برای شما خوشایند هستند بپردازید؛ مثلا بازی کردن با حیوانات خانگی و گذراندن وقت با آن‌ها راه بسیار خوبی برای از بین بردن استرس‌ها می‌باشد. برای کسب اطلاع در مورد فواید داشتن حیوانات خانگی کلیک کنید. 6. تنفس عمیق باعث افزایش آرامش می‌شود یکی از راه‌های سریع و آسان برای دستیابی به آرامش، تنفس عمیق است. وقتی روی تنفس تان تمرکز می‌کنید، مغزتان روی نحوه دم و بازدم متمرکز می‌شود. در نتیجه حواستان از نگرانی‌ها پرت می‌شود. اختصاص دادن زمان کوتاه برای آرامش و سکوت در طول روز می‌تواند باعث کاهش استرس و افسردگی شود. روی تنفس خود متمرکز شوید و احساس کنید همه اضطراب‌ها از وجودتان خارج می‌شوند. در این زمینه پیشنهاد می‌کنیم مقاله تکنیک های تنفسی و کاهش استرس را برای مقابله با استرس مطالعه کنید. 7. گوش دادن به موسیقی گوش دادن به موسیقی آرامش بخش است. مهم نیست چه سبک موسیقی گوش می‌دهید همین که به شما آرامش می‌دهد کافیست. احساس کردن و شنیدن لرزش‌ها و نوسانات صدا در یک موزیک آرام بخش تاثیر مثبتی بر روح و روان شما خواهد گذاشت به گونه‌ای که امواج مغز از حالت پر تلاطم به حالت آرام می‌رسند، استرس‌هایتان به حداقل می‌رسد و سیستم دفاعی بدن تان نیز تقویت می‌شود.

گردآورنده:سمیراقاسمی

  • کارشناسی مشاوره و گروه آموزشی مشاوران ناحیه سه کرمانشاه
۰۵
بهمن

اعتماد به نفس چیست؟

اغلب مردم معنای واقعی کلمه «اعتماد به نفس» را به خوبی درک نمی کنند ... به همین دلیل آن نوع از اعتماد به نفس و خودباوری را که مطلوب و مورد نظر است، در زندگی تجربه نمی کنند چون فکر می کنند اعتماد به نفس یعنی اینکه ایمان و اعتماد به موفقیت هایی که در کارها به دست می آورند. در صورتی که اعتماد به نفس واقعی و حقیقی آن است که قبل از اینکه در کاری موفق شویم، نوعی اعتماد به توانایی خود برای انجام آن کار را داشته باشیم.

اعتماد به نفس یعنی دیدن خود به عنوان فردی توانا، با کفایت، دوست داشتنی و منحصر به فرد.

به تعبیر دیگر، اعتماد به نفس یعنی آن احساس و شناختی که از توانایی ها و محدودیت های بیرونی و درونی خود دارید. بنابراین وقتی که اعتماد به نفس و خودباوری را براساس آنکه و آنچه به راستی هستید و نه براساس موفقیت ها و دستیابی ها یا شکست ها و ناکامی های خود بنا می کنید، چیزی را در خود خلق می نمایید که هیچ کس و هیچ چیز یارای گرفتنش را از شما نخواهد داشت. حال با توجه به مفاهیم بالا می توان گفت اعتماد به نفس واقعی همواره در درون شما تولید می شود نه از بیرون. اعتماد به نفس واقعی زاییده تعهد شما به خودتان است. این تعهد که هر آنچه لازم باشد، انجام خواهید داد تا به خواسته ها و نیازهایتان برسید.

اعتماد به نفس باور شخصی شماست نسبت به روح خودتان به عنوان یک انسان.

اعتماد به نفس حقیقی، این نیست که نترسید. بلکه آن است که بدانید و مطمئن باشید با اینکه می ترسید؛ اما بی گمان دست به عمل خواهید زد.

انواع اعتماد به نفس

اعتماد به نفس دارای انواع و اقسام مختلفی است و شما به منظور آنکه اقتدار شخصی لازم را به دست آورده و رضایت و غنایی که استحقاقش را دارید تجربه کنید، به همه انواع اعتماد به نفس نیاز دارید.

1 اعتماد به نفس رفتاری:

اعتماد به نفس رفتاری به معنای قابلیت و توانایی در عمل کردن و انجام دادن کارهاست. از کارهای ساده گرفته تا کارهای سخت همانند جامه عمل پوشاندن به رویاهای تان. این همان نوع از اعتماد به نفس است که مورد نظر اغلب ماست.

2 اعتماد به نفس احساسی و عاطفی:

اعتماد به نفس احساسی و عاطفی به معنای توانایی در تسلط و به کنترل درآوردن دنیای احساس و عواطف است. اینکه بدانید چه احساساتی دارید، معنای آنها را بفهمید و بتوانید انتخاب های احساسی درست بکنید و از خود در مقابل درد و رنج روحی و لطمه ها و صدمه های عاطفی محافظت کنید و بدانید چگونه روابطی صمیمی و سالم خلق نمایید.

3 اعتماد به نفس روحی و معنوی:

سومین نوع اعتماد به نفس که مهم ترین آنها می باشد، اعتماد به نفس روحی و معنوی است. این نوع از اعتماد به نفس همان اعتماد و ایمان شما به جهان هستی و کل آفرینش و موجودات است. این ایمان روحی که زندگی، هدف و نهایتی مثبت را در پی خواهد داشت و شما به خاطر هدفی اینجا هستید و زندگی چندین ده ساله تان بر روی این کره خاکی هدف و مقصودی را دنبال می کند.

اعتماد به نفس آن است که باور داشته باشید می توانید و توانایی آن را دارید که تمام توان تان را به کار بگیرید و شرایط و اوضاع زندگی را آنگونه که مطلوب و دلخواه شماست، تغییر دهید.

چگونه اعتماد به نفس را در خود تقویت کنیم؟

اصل اول گذشته را بپذیرید و آینده را دگرگون کنید.

شما باید بدانید که گذشته را نمی توان تغییر داد اما آینده هنوز آفریده نشده است. آینده چیزی نیست جز اندیشه های شما و کوشش برای آفریدن آنها. منظور ما این است که در بند گذشته نباشید نه اینکه از تجربیات، خطاها و شکست های گذشته درس نگیرید. پس باید عاقلانه به گذشته نگاه کنید و اندیشه و وقت خود را صرف چیزی کنید که توان آفریدن و دگرگون ساختن آن را دارید.

اصل دوم درباره اهداف تان با خود گفتگو کنید.

اهداف را به صورت جملاتی مشخص درآورید و به خود بگویید آن هم به صورت جملات مثبت. اهداف باید واقعی و معقول باشند نه بلندپروازانه که دسترسی به آنها ممکن نباشد و نه پیش پا افتاده که ارزش کوشیدن را نداشته باشند. اهداف معقولی برای هر ساعت، روز، هفته و ماه وضع کنید. موفقیت در اهداف کوتاه، شما را برای دست یافتن به اهداف بلند تشویق می کند و انگیزه تلاش را در شما بیدار می سازد. همواره اهداف را یادآور شوید تا بخشی از ضمیر ناخودآگاه شما گردد.

اصل سوم تصمیم گرفتن را تمرین کنید.

روانشناسان نشان داده اند که کودکانی که در سال های اولیه زندگی خود تشویق شده اند تا برای خود تصمیم بگیرند از دیگر کودکانی که این موقعیت را نداشته اند در اعتماد به نفس رتبه بالاتری کسب کرده اند. تمرین تصمیم گیری به شما کمک می کند تا نسبت به قدرت قضاوت خود اطمینان بیشتری به دست آورید و در نتیجه اعتماد به نفس کامل تری کسب نمایید. مهم تصمیم گیری است. یادتان باشد که:

قضاوت درست نتیجه تجربه است و تجربه خود نتیجه چندین قضاوت نادرست.

بنابراین از هر فرصتی برای تصمیم گیری استفاده کنید و این نیرو را در خود پرورش دهید. تصمیم گیری مستلزم خطرپذیری و احساس مسئولیت است.

اصل چهارم نتایجی را که می خواهید مجسم کنید.

تصویر روشنی را از آنچه می خواهید به دست آورید، داشته باشید این کار باعث می شود تا انرژی خود را بر آن هدف متمرکز کنید. این برخورد تصویری با همه آرمان ها و اهداف برای شما مفید است و یاری تان می دهد تا کم کم زمینه های دستیابی به آنها را فراهم سازید.

اگر می خواهید از شر خصلت زشتی که دارید رها شوید خود را در حالتی تصور کنید که از آن خصلت هیچ اثری در شما نیست. همین تصویر و تکرار آن و انجام دادن تمرین های اصلاحی، به شما کمک می کند تا از آن خصلت ناخوشایند رها شوید. این کار خیال پردازیِ بی خاصیت نیست بلکه واقعیت روانشناختی پذیرفته شده ای است که به بسیاری کسان یاری رسانده است.

اصل پنجم در برخی زمینه ها متخصص شوید.

آگاهی عمومی لازمه فردی و اجتماعی است اما کافی نیست. برای پیشرفت در زندگی فردی و حرفه ای، باید در زمینه هایی متخصص و منحصر به فرد باشید. همین نکته که شما چیزی می دانید و دیگران نمی دانند به شما اعتماد به نفس می دهد. باید آموزش مداوم را به عنوان یک اصل در زندگی خویش بپذیرید.

اعتماد به نفس واقعی آن است که روی آگاهی ها و توانایی های ما نیز اثر بگذارد.

اعتماد به نفس واقعی هیچ گونه ارتباطی با آنچه در زندگی بیرونی شما اتفاق می افتد، ندارد.

اعتماد به نفس واقعی زاییده شغل شما نیست. اعتماد به نفس راستین نتیجه باور قلبی و درونی شما به توانایی ها و قابلیت های تان است. این باور که هر کاری را بخواهید می توانید انجام دهید.

چنانچه بخواهید صبر کنید تا اعتماد به نفس کافی برای تعقیب رویاهایتان به دست آورید، ممکن است مجبور باشید تا ابد صبر کنید.

اعتماد به نفس حقیقی این نیست که نترسیم اعتماد به نفس واقعی آن است که بدانید و مطمئن باشید با اینکه می ترسید اما بی گمان دست به عمل خواهید زد.

اعتماد به نفس یا خودباوری هرگز با غرور، منیت و خود بزرگ بینی، یکی نیست. اعتماد به نفس به این معناست که خودتان را باور کنید. غرور و منیت آن است که بخواهید به دیگران اثبات کنید از آنان بهتر و برترید.

اعتماد به نفس واقعی آن است که در هر سه این زمینه ها: رفتاری، احساسی و معنوی، احساس اعتماد به نفس داشته باشید. به طوری که علاوه بر احساس اقتدار شخصی از تعادل و تناسب خوبی نیز در زندگی، بهره مند باشید.

به خاطر داشته باشید: مهم ترین نکته در رشد و توسعه اعتماد به نفس رفتاری، عمل کردن است. هرچه بیشتر به خودتان اعتماد داشته باشید که از قدم برداشتن باز نخواهید ایستاد، خودباوری تان نیز افزایش خواهد یافت.

به خاطر داشته باشید: اعتماد به نفس احساسی چیزی نیست که آن را در بیرون از خودتان تولید کنید. اعتماد به نفس احساسی را فقط در درون خودتان می توانید خلق کنید. هر چه بیشتر با دیگران و مردم ارتباط برقرار کنید و درونیات خود را محترم شمرده و ارج بگذارید، اعتماد به نفس احساسی زیادتری خواهید داشت و با اقتدار بیشتری با دیگران ارتباط برقرار خواهید کرد.

می توان گفت که اعتماد به نفس روحی و معنوی در نهایت، حسی از آرامش و صلح درونی است. اعتماد به نفس معنوی قلب تان را سیراب و روح تان را از خود سرشار می سازد و به شما نشان خواهد داد. اعتماد به نفس روحی و معنوی به شما اجازه می دهد تا دریابید و اعتماد کنید که هر جا هستید، همان جایی است که می بایست باشید. همان جایی که نیاز دارید باشید.

سخن آخر

بدانید که، تمامی آنچه بدان نیاز دارید تا بتوانید به رویاهای خود در زندگی جامه عمل بپوشانید، هم اکنون از آن شماست.

هرگونه فقدان یا کمبود اعتماد به نفسی که در خود احساس می کنید توهمی بیش نیست. شما مخلوق باشکوه و بی کم و کاست خالقی مهربان و صاحب شعور هستید. شما مقتدرتر از آنید که حتی فکرش را هم بکنید.

هرچه خودتان را بیشتر دوست داشته باشید و از زندگی خود بیشتر لذت ببرید، خالق خود را بیشتر ارج نهاده و به بزرگی و عظمت ستوده اید.

توکل، اعتماد به نفس ایجاد می کند

ایمان از ضروری ترین نیازهای زندگی بشری می باشد که بدون آن زندگی و ادامه حیات ممکن نخواهد شد چون انسان را به شاهراه حیات یعنی توکل و اعتماد به خدا هدایت می کند وقتی که توکل در فضای روح و روان انسان پیاده شد و او با آگاهی و ایمان کامل امورات زندگیش را به خدای قادر و مهربان سپرد، در این شرایط اعتماد به نفس قدرتمندی را در خود احساس خواهد کرد و از همین جا از موفقیت او کشف می گردد پس اعتماد به نفس مولود زیبای توکل به خداست «و من یتوکل علی اللّه فهو حسبه»

تنها عامل پدیدآورنده اعتماد به نفس همین خداباوری است که در انسان های مؤمن مشاهده می کنیم و اگر نسل بشر از راه تشخیص نیاز اصلی خود وارد این فضای آرام و دلپذیر و زیبا بشود، بدون تردید اعتماد کامل را در خود احساس خواهد کرد زیرا اعتماددهنده را با عشق و محبت عمیق یافته و بر او تکیه می کند و این راز مهم را انبیا و خصوصا امامان معصوم بر انسان ها شکافته و راه دستیابی به آن را به خوبی روشن ساخته اند.

گردآورنده: محبوبه ملکی-سرگروه آموزشی مشاوران ناحیه 3

  • کارشناسی مشاوره و گروه آموزشی مشاوران ناحیه سه کرمانشاه
۲۹
دی

پرورش عزت نفس در نوجوانان عزّت نفس کودک حاصل ارزیابی ای است که او از خود دارد. او باید احساس یک فرد شایسته را داشته باشد. حتی اگر نمرات او کمتر از میزان انتظارش باشد یا این که در مسابقه ای مدال دلخواه خود را کسب نکند. به جای تقویت معیارهای ظاهری موفقیت در کودکان، باید در تمامی دوران زندگی، معیارهای درونی آن ها را تقویت کرد. برای این کار چاره ای ندارید جز این که اهمیّت زیادی را که برای موفقیّت و رقابت قائل شده اید، کاهش دهید. به جای این که از کودک بپرسید، «معدل کارنامه ات چند شده است؟» سؤال کنید، «آیا از خودت راضی هستی؟» به جای این که بپرسید «آیا در آزمون زبان موفق شدی؟» سؤال کنید، «آیا فکر می کنی در زبان پیشرفت کرده ای؟» به جای اینکه بپرسید: «آیا برنده شدی؟» سؤال کنید «آیا از این که در مسابقه شرکت کردی و مهارت بیشتری کسب کردی، لذّت می بری؟» کودکانی که می دانند بدون پاداش های ظاهری همچنان احترام به آن ها حفظ می شود دائم در مسیر موفقیت هایی که دوست دارند باقی می مانند، امّا کودکانی که دائم به دنبال معیارهای ظاهری موفقیت می دوند، در مسیر مصرف داروهای آرام بخش، ابتلا به زخم معده و عزت نفس پایین قرار دارند. واقعیت خیلی ساده است هیچ کس نمی تواند همیشه در مقایسه با دیگران نفر اوّل باشد. امّا همه می توانند در نظر خود نفر اوّل باشند. به شرطی که ملاک، معیار درونی باشد. شرکت در یک مسابقه دو 10 کیلومتر و اتمام مسابقه، می تواند برای فردی که به دنبال معیارهای درونی است، یک شاخص نمره اوّل باشد، امّا اگر شخصی به دنبال شاخص های ظاهری برای موفقیت باشد، حتماً باید مسابقه را ببرد تا احساس کند عزت نفس مثبتی دارد و در طول تاریخ بشر، هیچگاه یک نفر همیشه برنده مسابقه نبوده است. ـ به کودکان بیاموزید با خود رو راست و صادق باشند. کودکان هر بار که خود را فریب می دهند نظرشان در مورد خودشان تخریب می شود. کودکی که دچار خودفریبی می شود، دنیای بزرگی می سازد تا دیگران را نیز فریب دهد و در نهایت نظر دیگران را دلیل این دنیای خود ساخته می داند. برای این که از کودکانتان افراد صادقی بسازید باید از چنین جملاتی استفاده کنید: «اگر علت برنده نشدن تیم شما در مسابقه امروز، این بود که تیم رقیب بهتر بازی کرد، اهمیتی ندارد.همه آدم ها سرانجام روزی بازنده می شوند حتی اگر مسئولان هم کوتاهی کرده اند، نباید به دلیل این باخت آن ها را سرزنش کنی» یا «اگر در درس فیزیک نمره خوبی نگرفته ای، به این علت است که در این درس ضعیف هستی. نه این که معلم شما معلم بدی است.فکر می کنم به جای این که وقت زیادی صرف انتقاد از معلم خود کنی، باید بیشتر به درس فیزیک توجه کنی.» یا حتی اگر دیر هم به مدرسه برسی، باز هم بچه خوبی هستی، اما وظیفه شما این است که به موقع به مدرسه برسی، حتی اگر اتوبوس به موقع نیاید. کودکی که یاد بگیرد با خود رو راست باشد، دارای عزت نفس خواهد بود و اگر شما همیشه برای صداقت و راستگویی ارزش قائل باشید، این امر قابل آموزش خواهد بود. به عنوان مثال: دروغ نگویید تا مجبور شوید فرزند خود را به دلیل همین کار سرزنش کنید.تمهیداتی بیندیشید تا همیشه شرایط برای گفتن حقیقت فراهم باشد و در عین حال کودک خود را به دلیل گفتن حرف راست تنبیه نکنید. دروغ گویی نشانه عزت نفس ضعیف است و نمی توان با گفتن دروغ شرایط خانه را برای گفتن حرف های راست فراهم کرد. اگر کودک شما یاد بگیرد برای این که نزد شما عزیز باشد نیازی به تظاهر ندارد، به او کمک کرده اید تا خود را با زندگی و نیز با دنیای درون خود هماهنگ کند.

گردآورنده: سمیرا قاسمی

  • کارشناسی مشاوره و گروه آموزشی مشاوران ناحیه سه کرمانشاه
۲۹
دی

عزت نفس ، عبارت است از احساس ارزشمند بودن . این حس از مجموعه ی افکار، احساسات ، عواطف و تجربیات ما در طول زندگی ناشی می شود. می اندیشیم که فردی با هوش یاکم هوش هستیم ، احساس می کنیم که شخصی منفور یا دوست داشتنی هستیم ، مورد قبول و اطمینان هستیم یا خیر؟ خودرا دوست داریم یا نداریم؟ مجموعه این برداشت ها و ارزیابی ها و تجاربی که از خویش داریم باعث می شود که نسبت به خود احساس خوشایند ارزشمند بودن ، یا بر عکس احساس ناخوشایند بی کفایتی داشته باشیم . همه ی افراد ، صرف نظر از سن، جنسیت، زمینه ی فرهنگی و جهت و نوع کاری که در زندگی دارند ، نیازمند عزت نفس هستند. عزت نفس ، برابر است با خودباوری واقعی . یعنی : خود را آن گونه که هستیم باور کنیم و برای خشنودی خودمان و دیگران تلاش نماییم . عزت نفس واقعاً بر همه سطوح زندگی اثر می گذارد. در حقیقت ، بررسی های گوناگون حاکی از آن است که چنانچه نیاز به عزت نفس ارضاء نشود ، نیازهای گسترده تری نظیر نیاز به آفریدن ، پیشرفت ، و یا درک و شناسایی استعدادهای بالقوه محدود می ماند. به خاطر بیاورید هنگامی که کاری را به بهترین نحو به پایان رسانده اید چه احساس خوشی به شما دست داده است. افرادی که احساس خوبی نسبت به خود دارند ، معمولاً احساس خوبی نیز نسبت به زندگی خواهند داشت . آنها می توانند با اطمینان به خود و اطرافیان ، با مشکلات و مسئولیت های زندگی مواجه شوند و از عهده آنها برآیند. - ویژگی های شخصی که عزت نفس بالا دارد : 1- مستقل عمل می کند: در مورد مسائلی چون استفاده از : وقت، پول، حرفه، لباس و مانند این ها ، خود دست به تصمیم گیری و انتخاب می زند. 2- مسؤولیت پذیر است : سریع و با اطمینان عمل می کند. گاهی مسئولیت ِ کارهای روزانه ی خانه را بر عهده می گیرد و حتی دنبال موقعیت های کاری جدید می رود و بدون آنکه از او خواسته شود ، به کمک دیگران می شتابد . 3- به پیشرفت هایش افتخار می کند : هنگامی که از پیشرفت هایش ، تعریفی به میان می آید ، با مسرّت تصدیق می کند و از این بابت احساس رضایتمندی می نماید. 4- به چالش های جدید مشتاقانه رو می آورد : مشاغل نا آشنا، آموزش ها و فعالیت های جدید ، توجهش را جلب می کند و با اطمینان و اتکاء به نیروهای درونی ، خود را درگیر آنها می کند. 5- دامنه وسیعی از هیجانات و احساسات را نشان می دهد : می تواند قهقهه بزند، بخندد ، فریاد بکشد و گریه کند . به گونه ای ناخود آگاه ، محبتش را بروز می دهد وبه طور کلی هیجانات طبیعی خود را ابراز می کند بی آنکه از بروز آنها خجالت بکشد . 6- ناکامی را به خوبی تحمل می کند : هنگام روبه رو شدن با ناکامی ها ، می تواند واکنش های گوناگونی نظیر: شکیبایی، خندیدن به خود، بلند حرف زدن و ... از خود نشان دهد و قادر است از آنچه که موجب ناکامی اش شده ، سخن بگوید . 7- می تواند خود را محاکمه کند : با شجاعت تمام گاهی خود را به محکمه می کشاند و به نقایص و اشتباهات خود اقرار می نماید ، بی آنکه احساس ضعف نماید ؛ چرا که می داند اقرار به خطا اولین گام در رفع خطاست و انکار خطا نتیجه ای ندارد جز تکرار دوباره ی آن . 8- احساس می کند می تواند دیگران را تحت تاثیر قرار دهد و از نفوذی که بر افراد خانواده و دوستان دارد ، مطمئن است و می داند که به خاطر شایستگی های باطنی می تواند دیگران را تحت تاثیر قرار دهد . بر عکسِ آنها ، اشخاصی که دارای اعتماد و عزت نفس پایین هستند ویژگی های زیر را دارند : 1- قریحه های خود را دست کم می گیرند و مدام این جملات را درذهن خود تکرار می کنند : نمی توانم این یا آن کار را انجام بدهم . نمی دانم چرا هیچ وقت نمی توانم فلان کار را یاد بگیرم ؟ و ... 2- احساس می کند دیگران ارزشی برای او قائل نیستند: در محبت و پشتیبانی خانواده و دوستانش تردید دارد و احساس می کند دیگران ارزشی برای او قائل نیستند و یا احساس می کند که آنها اصلاً به او علاقه ندارند و از او حمایت نمی کنند. 3- احساس ناتوانی می کند : عدم اطمینان یا حتی احساس درماندگی بر بیشتر نگرش ها و اعمالش سایه می افکند و با مسائل و مشکلات ، یا ناسازگاری های روزگار قدرتمندانه مقابله نمی کند . 4- به آسانی تحت تاثیر احساسات ، خشم و تلقینات قرار می گیرد : او اغلب تحت نفوذ شخصیت ها قرار دارد و رفتارش غالباً متأثر از کسانی است که اوقات خود را با آنها می گذراند. 5- دامنه محدودی از عواطف و احساسات را نشان می دهد : معمولاً فرد ِ فاقد ِ عزت ِ نفس ، از اینکه احساسات واقعی خود را نشان دهد شرم دارد ، زیرا فکر می کند این احساسات ممکن است برای دیگران مسخره به نظر آید و به طور مکرر رفتارهایی چون بی قیدی و خشونت را از خود بروز می دهد. 6- از موقعیت های نگرانی زا می گریزد: در برابر فشارهای روانی به ویژه ترس، خشم یا شرایطی که موجب آشفتگی اش می شود ، کم تحمل است . ترجیح می دهد از شرایط استرس زا بگریزد وبه جای آنکه محکم با آن رو به رو شود ، به قولی فرار را بر قرار ترجیح می دهد. 7- بهانه جویی می کند و ناامید می شود : نازک نارنجی است . نمی تواند انتقاد کند یا درخواست های غیر منتظره را بپذیرد و برای انجام ندادن آنها ، عذر و بهانه می آورد. اصلاً بهانه جویی و دلیل تراشی ، حرفه ی اوست.

گرد آورنده: سمیرا قاسمی

  • کارشناسی مشاوره و گروه آموزشی مشاوران ناحیه سه کرمانشاه
۲۳
دی

 چرا کودکان نیاز به درمان دارد؟ پاسخ به این سوالات می تواند برای تمام والدینی که دغدغه ی رشد مناسب و سلامتی فرزندان خود را دارند می تواند مفید باشد. دلایل مختلفی برای مداخله روان درمانی کودکان وجود دارد. بی شک هرگاه افراد با مشکلاتی بر روی کودکان خود مواجه می شوند بهترین راه حل این مشکل مداخله بر روی خانواده است و برای حل مشکلات کودکان می توان بر روی هر یک اعضای خانواده و ارتباط والدین و کودکان تمرکز شد . در مجموع باید گفت مشکلات روان شناختی کودک می تواند شامل ریشه های مختلف و بسیاری نظیر ایجاد مشکل در مدرسه ،مشکلات اضطرابی ،ضعف در رابطه با هم سن و سالانشان و یا مشکلات درسی باشد که باعث بوجود آمدن اختلالات رفتاری نظیر پرخاشگری، لجبازی و یا در مواردی گوشه گیری و مسایلی از این دست می گردد. بسیاری از والدین هنگام مراجعه و حضور در کلینیک مشاوره کودک از اینکه قرار کودکشان تحت درمان و معالجه قرار گیرند احساس ناخوشایندی دارند اما توجه و کسب آگاهی در این زمینه برای والدین بسیار لازم است. والدین باید به این مساله توجه داشته باشند که یک روانشناس کودک خوب، می تواند به کودک شان کمک های بسیاری را در زمینه های مختلف داشته باشد. یک روانشناس حرفه ای خوب می تواند ارتباط بسیار خوب و گرمی را با کودک برقرار کرده و مشکلات او را عمیقا درک کرده آنها را شناسایی کند و در ادامه بتواند مداخله درمانی خوبی را داشته باشد. پس نوجه به این موضوع که شما بتوانید بررسی خوبی را در مورد روانشناس خود داشته باشید تا بتوانید روانشناس مناسب کودک خود را پیدا کنید.ممکن است بسیاری از والدین نسبت درمان کودک خود نگاه ترسناکی را داشته باشند اما برای حفظ سلامت روان فرزندانشان می بایست این نگاه را در ذهن خود کمی تعدیل کنند زیرا این اتفاق برعکس ذهنیت آنها می تواند اتفاقی فوق العادی مثبتی برای کودکانشان باشد. مشاوره برای کودک درمان کودکان توسط یک مشاوره کودک مجرب می تواند تاثیرات مثبت و مطلوبی را در ارتباط بین اعضای خانواده بوجود آورده و باعث شود روابط شاد و سالم بین والدین و کودک ایجاد شود. در اینجا باید گفت که پس از کسب آگاهی والدین از فواید مراجعه به یک مشاوره کودک سوالی که برای والدین بوجود می آید این است که معمولا مشاوره کودک در چه بازه ی زمانی نتایجی مطلوب را رقم خواهد زد؟ در پاسخ به این سوال باید گفت که پیش بینی اینکه کودک شما در چه بازه ی زمانی می تواند به شرایط آرمانی خود برسد بسیار سخت است زیرا طول درمان در این موارد به مسایل مختلفی بستگی دارد. اما باید گفت بطور کلی مشکلاتی که بسیار شدید هستند به زمان بیشتر برای درمان نیاز دارند. در این بازه ی زمانی روانشناس به فرصتی نیاز داد که شرایطی را فراهم سازد تا کودک شما بتواند خود را با فرآیند درمانی تطبیق دهد. اینجاست که روانشناس فرصت این را خواهد داشت تا متوجه شود چه استراتژی هایی در این درمان موثرتر خواهد بود. بی شک اگر روش های شناخته شده آسان باشد حتی می تواند پروسه درمان از طریق والدین و در محیط منزل صورت پذیرد. معمولا جلسات مشاوره در 12 هفته تدوین می گردد اما ممکن است کمتر یا بیشتر شود که این مساله به پیچیدگی شرایط درمان بستگی دارد.اما باید به جرات گفت بسیاری از موارد در طی همین 12 جلسه می تواند منجر حل تمامی مشکلات و رسیدن کودک به شرایط آرمانی گردد. اما توجه به این مساله حایز اهمیت است که سیر درمانی کودک بطور معمول بصورت خطی پیش نمی رود یعنی ممکن است در هفته های آغازین پروسه درمان سرعت زیادی پیش رفته و در ادامه کمی از روند بهبود و پیشرفت کاسته شود که این امری است طبیعی و جای هیچگونه نگرانی نیست.

گردآورنده: سمیرا قاسمی

  • کارشناسی مشاوره و گروه آموزشی مشاوران ناحیه سه کرمانشاه
۲۳
دی

در جهان اطراف ما هم خوبی هست هم زشتی . اما انتخاب کما بیش با خود ماست که بیشتر به کدامشان توجه کنیم . وقتی با مشکل یا ناراحتی در گیر هستیم اگر خوب توجه کنیم خواهیم دید که فکر و اندیشه مشکل بیشتر از خود آن مشکل ما را می آزارد . شاید یک برخورد ناخوشایند در محل کار یا در خیابان تاثیر خیلی بدی بر ما بگذارد . این ماجرا بعد از چند دقیقه پایان می گیرد اما ناراحتی و آزردگی حاصل از آن ممکن است یکی دو روز یا حتی بیشتر در ذهن ما باقی بماند و ما را بیازارد . اگر دقیق تر محاسبه کنیم خواهیم دید که فکر و اندیشه آن برخورد ناخوشایند یا اتفاق بد خیلی بیشتر از خود آن اتفاق باعث ناراحتی ما شده است . فکر مشکل معمولا بیشتر از خود مشکل آزار دهنده است یک راه سازنده و مثبت می تواند کنترل افکار و کم کردن میزان ناراحتی در فکر و ذهن باشد . این بار که اتفاق بدی افتاد یا برخورد ناخوشایندی پیش آمد می توانیم تصمیم بگیریم که کمتر ناراحت شویم و زودتر آنرا فراموش کنیم . نباید افکار و احساسات منفی مانند خشم و نفرت و آزردگی را در ذهن و دل خود نگه داریم . تصور کنید اگر زباله های آشپزخانه را چند روزی بیرون نگذارید چه اتفاقی خواهد افتاد . تمام خانه بو می گیرد و آلوده می شود . در چنین خانه ای نمی توان احساس شادی و آرامش کرد . دقیقا همین مسئله در مورد افکار و احساسات منفی هم درست است . اگر آنها را مدت طولانی در خود نگه داریم ذهن و دل ما را آلوده خواهند کرد . آنگاه زندگی ما بد بو و آلوده خواهد شد و مشکل بتوانیم شاد باشیم

گردآورنده :سمیرا قاسمی

  • کارشناسی مشاوره و گروه آموزشی مشاوران ناحیه سه کرمانشاه
۲۳
دی

جواب مهربانی را مهربانانه بدهید شاید بسیاری از ما احساس مهربانی بی‌جواب را درک کرده باشیم. وقتی مهربانی از سوی طرف مقابل بدون پاسخ می‌ماند یا وی از رفتار مهربان ما سوء‌استفاده کند، شاید بتوان گفت کمترین آسیب‌اش مشغول شدن ذهن حتی برای لحظه‌ای کوتاه به این موضوع باشد... در واقع درگیری ذهنی کوتاه‌مدت کوچک‌ترین عارضه‌ای است که برای مهربانی بدون پاسخ قابل تصور است. حالا از دید روان‌شناسی لیستی از عواقب با توجه شدت مهربانی و شخصیت افراد می‌تواند رخ دهد. افراط در مهربانی فرد را از دنیای واقعی خارج می‌کند. نارضایتی درونی ایجاد می‌کند و ممکن است فرد از تمام ظرفیت روان‌شناختی‌اش استفاده کند و تمام تحمل و قدرت پذیرش خود را از دست بدهد و در نهایت به نوعی با دنیای درونی خود بیگانه شود و از طرف دیگر این افراط می‌تواند میزان ناکامی‌های فرد را افزایش بدهد. به این ترتیب که شخص سعی می‌کند تمام رفتار‌های خود را توأم با مهربانی انجام بدهد، در حالی که نمی‌داند این امر میزان خطا یا عدم بازخورد را بیشتر می‌کند. اگر فرد رضایت‌مندی درونی در قبال این رفتار‌های مهربانانه خود نداشته باشد، ممکن است در مراحل بعدی زندگی مهربانی در او کم‌رنگ‌تر بشود و نگرش وی تغییر کند و مجددا با ناکامی ‌مواجه شود و این ناکامی‌ درنهایت شخص را به سمت رفتار‌های متضاد مهربانی یا رفتار پرخاشگرایانه سوق دهد که البته همین جا دکتر رزاقی این نکته مهم را متذکر می‌شود که برخی افراد به سمت رفتار پرخاشگرایانانه نمی‌روند اما نه تنها از مهربانی فاصله می‌گیرند بلکه تنبیهاتی مثل سوءاستفاده، عدم درک موقعیت دیگران و... از آنها بروز خواهد کرد و یک رفتار منفعلانه را در پیش می‌گیرند.

گردآورنده: سمیرا قاسمی

  • کارشناسی مشاوره و گروه آموزشی مشاوران ناحیه سه کرمانشاه