وبلاگ کارشناسی مشاوره و سرگروه مشاوره آموزش و پرورش ناحیه سه کرمانشاه

خودت را دوست بدار و کمک کن تا دیگران نیز خود را بیشتر دوست بدارند...

وبلاگ کارشناسی مشاوره و سرگروه مشاوره آموزش و پرورش ناحیه سه کرمانشاه

خودت را دوست بدار و کمک کن تا دیگران نیز خود را بیشتر دوست بدارند...

۱۲
فروردين

گزارش آماری تکمیل نمون برگ های چهارگانه هدایت تحصیلی ویژه دانش آموزان پایه نهم مدارس متوسطه دوره اول 

 

باسلام و احترام

ضمن آرزوی صحت و سلامتی و عرض خداقوت.گزارش آماری تکمیل نمون برگ های نظرخواهی(نمون برگ های چهارگانه) ویژه طرح هدایت تحصیلی دانش آموزان پایه نهم متوسطه دوره اول جهت اطلاع و اقدام ارسال می گردد.شایسته است ضمن دریافت و بررسی فایل مذکور نسبت به تکمیل و رفع نواقص موجود اقدامات لازم مدنظر قرار گیرد.مدیران مدارس تأکیدات لازم را به همکاران دبیر با توجه به نرخ پایین مشارکت نسبت تکمیل فرم نظرخواهی معلم در سامانه همگام مورد توجه قرار دهند.فرصت تکمیل نمون برگ های نظرخواهی تا پایان فروردین ماه99 می باشد.حسن اجرای دستورالعمل مذکور با مدیران ارجمند مدارس می باشد.

 

 

http://bayanbox.ir/download/493076494588764472/گزارش-آماری.xlsx

  • کارشناسی مشاوره و گروه آموزشی مشاوران ناحیه سه کرمانشاه
۱۲
فروردين

  • کارشناسی مشاوره و گروه آموزشی مشاوران ناحیه سه کرمانشاه
۱۲
فروردين

  • کارشناسی مشاوره و گروه آموزشی مشاوران ناحیه سه کرمانشاه
۱۲
فروردين

«عشق» چیست؟!

این عشق از آن کلمه­‌هایی است که راجع به آن خیلی صحبت شده ­است.
از ابتدای دنیا که بشر، خط و بیان را آموخته، از «عشق» صحبت کرده تا کنون.
واقعا این عشق چیست؟ و چه مشخصه‌­ای دارد؟
عاشق و معشوق کیست؟

سرِ آن ندارم که در این زمانِ کوتاه راجع به این همه مطلب حرف بزنم. فقط می­خواهم بابی را باز کنم که همه­ راجع به آن فکر کنیم.
اگر فرض بفرمایید که به یکی بگویید من ورزشکارم، متناسب با ورزشی که می­‌کند، رفتارِ بدنش شکل می­‌گیرد.
بگوییم روز است. روز مشخصه­‌ای دارد و شب مشخصه­‌ای دیگر.
مشخصه­‌ی عشق چیست؟
اگر مشخصه‌­های عشق را بدانیم می­‌توانیم بفهمیم در چه مرحله­‌ای هستیم، چقدر عشق داریم و اصلا عاشق هستیم یا نیستیم؟

 به نظرِ من اولین مشخصه­‌ی عشق «دقت» است.
وقتی آدم از چیزی خوشش می­‌آید که بعد تبدیل به عشق شود، دقتش راجع به آن موضوع بالا می‌­رود.
همسرانی که به هم عشق دارند، تکان بخورد دیگری می‌­فهمد می‌­خواهد چه بگوید. چرا که دقت دارند.
مادر، می‌­فهمد بچه­‌اش چه می­‌خواهد.
رئیسی که عاشقِ کار و کارمندانش است، آن محیط را دوست دارد، از نگاه و رفتار همکارانش می‌­فهمد که در او چه می‌­گذرد. پس اولین مشخصه­‌ی عشق، دقت است.

 دومین مشخصه‌­ای که در پیِ دقت می‌­آید، «شناخت» است.
عشق با شناخت توأم است.
عشق، محصولِ شناخت است.
آدم وقتی چیزی را شناخت، عاشقش می‌­شود.

به قول مولانا:
عشق­‌هایی کز پیِ رنگی بُود
عشق نبود، عاقبت ننگی بُود

به‌قول سعدی:
به جهان، خرم از آنم که جهان خرم از اوست
عاشقم بر همه عالم، که همه عالم از اوست…

یک گربه، یک سگ، یک پرنده، یک انسان، یک بچه یا یک بزرگ و یا حتی یک سنگ، همه جلوه‌­ی معشوق‌­اند، به شرطی که عاشق باشید.
یک عارف، یک بزرگ و یک وارسته، عاشق است چون خردمند است. فهمیده که اگر عاشق باشد لذتِ زندگی را می‌­فهمد. عشقی که کسی را بیچاره و زبون و دربه‌­در کند، عشق نیست. تمنایی است که وقتی به آن نمی‌­رسد، حالت هرمان می‌­یابد.
من اگر عاشقِ شما هستم، خوشیِ من در خوشیِ شماست. موفقیتِ من، موفقیتِ شماست. وقتی عاشقِ همسرم یا فرزندم یا نوعِ بشر هستم، خوشیِ آن‌ها را می­‌خواهم.
وقتی عاشقِ دنیا هستم، می‌­خواهم دنیا جای بهتری شود.
برگ­‌ها سبزتر شوند.
آن مارمولکی که در حیاطِ مؤسسه­‌ام راه می‌­رود، دوست دارم سرحال شود؛ سم­پاشی نمی­‌کنم که از بین برود. آن‌ها هم جلوه­‌ی حق و زندگی هستند. زندگی برای همه است. پس دومین مشخصه عشق، «شناخت» است. عشق توأم با شناخت است.

 سومین مشخصه­‌ی عشق، «شادی» است.
حضرتِ مولانا به وجد می­‌آمدند و می‌­رقصیدند وقتی حرف از معشوق می­‌زدند. چرا؟
خاصیتِ عشق همین است.
مگر می­‌شود من کسی را دوست داشته‌­باشم و خوشحال نباشم؟
مگر می­‌شود چیزی را دوست داشته­‌باشم و از دیدنش لذت نبرم؟
مگر می­‌شود بر جهان عاشق باشم و از بودنم لذت نبرم؟
عشق توأم با شادی است. هر وقت از عشق یاد کردیم، با سوز و گداز و ناله و غم، این هرمان و دوری است. اشکالی هم ندارد ولی این عشق نیست. عشق، محرک است. راه می­‌اندازد. برعکس آن ترس است که آدم را متوقف می­‌کند.

 مشخصه­‌ی چهارم عشق «شجاعت» است.
آدمِ عاشق، شجاع است. اگر ترس زیاد در زندگی­مان باشد، عشق بیرون می­‌رود.
کسی که مدام فکر می‌­کند که به مصلحت رفتار کند، عشق از سرش می­‌پرد.
اینجاست که ممکن است فکر کنیم عشق و خرد در تضاد هستند. چنین چیزی نیست.
آدمِ خردمند معنایی را در نظر دارد و به چیزهای کوچک توجه نمی­‌کند و شجاع است و از بیان کردن و ابراز کردن ترس ندارد.
جوامعی می­‌توانند عاشق‌­تر و شادتر باشند که ترس در آن کم باشد و مردمانش شجاع باشند.
به این معنا که خود را چنان که هستند بپذیرند، به عقیده و بیانِ خود احترام بگذارند. نه این که عقیده­‌ی خود را تحمیل کنند.
عشق محرک و راه‌­انداز است.
وقتی عشق به چیزی دارید راه می­‌افتید.
عشق، گذشت می‌­آورد، توقع نمی­‌آورد.
آن‌هایی که می­‌گویند «من عاشقِ تو هستم. پس تو چرا به من وفا نمی­‌کنی؟!»
برای مثال: از شخصی می‌­پرسند چرا آن دخترخانم را کُشتی
می­‌گوید: من عاشقش بودم ولی رفت و زنِ یک نفر دیگر شد!
عاشقش بودی یا می­خواستی مالک او شوی!

به‌قول سعدی:
خلافِ طریقت بود، کاولیا
تمنّا کنند از خدا، جز خدا
گر از دوست چشمت بر احسانِ اوست
تو در بندِ خویشی، نه در بندِ دوست

اگر من رفتم عاشقِ خانم/آقایی شدم و به او می­‌گویم به خاطرِ من زندگی‌­ات را از هم بپاش و هر کاری من می‌­گویم بکن و مثلا با خانواده­‌ات قهرکن!
درواقع من در بندِ خودم هستم.
در بندِ خواسته­‌های خودم هستم.
چرا منّتش را سرِ دیگران می‌­گذارم؟

عشق، بی‌­نیازی می‌­آورد.
وقتی من عاشقِ چیزی هستم، از خوشیِ او خوشحال می‌­شوم و از لذت بردن او لذت می‌­برم.
من از این که فرزندانم رشد کنند، فرزندانِ همه دنیا رشد کنند، خوشحال می­‌شوم و باید کمکشان کنیم پروبال بگیرند و دنیا را جای بهتری کنند.
اگر همسرِ من رشد کند، مطالب جدید یاد بگیرد و حتی از من سر شود، چه اشکالی دارد؟
من از این که درختی رشد می­‌کند، لذت می‌­برم.

اگر تمنّا دارید، اشکالی ندارد، بگویید من تمنّای این را دارم.
دیگر منّت نگذارید که من تو را دوست دارم، پس تو چرا فلان کار را نمی‌­کنی؟

تنگ­‌چشمان، نظر به میوه کنند
ما تماشاکنانِ بستانیم
(سعدی)

حتما لازم نیست باغ مالِ من باشد! همین‌که میوه را به آن می­‌بینیم، لذت می‌برم.
همین‌که این درخت سالم است، لذت می‌برم.
نباید که حتما مال من باشد!
عشق، مالکیت ندارد.
ما به قراردادها احترام می­‌گذاریم.
وقتی قرارداد بستیم که همسرِ هم باشیم، با هم می‌­مانیم.
ولی عشق چیزِ دیگری است.
ممکن است من احساس کنم نمی‌­توانم با این شخص زندگی کنم، هرچند هر دو بد نباشیم و به هم احترام هم بگذاریم؛ خب جدا می‌­شویم.
اگر شما به کوه و منظره و گُل نگاه می­‌کنید و لذت می­‌برید، آیا آن کوه و گل و منظره باید بلند شود و از شما تشکر کند؟!
بنابراین مشخصه‌­ی پنجم عشق این است که «لذت و پاداش» در خودش است.
عشق، یک توانایی است، نه شعف. عشق یک پتانسیل است.

گویند سعدی، رویِ سرخِ تو چه زرد کرد؟
اکسیرِ عشق، در مِسم آمیخت، زر شدم
(سعدی)

 عشق آدم را طلا می­‌کند. درست مثل اکسیر.
اگر عشق مرا بیچاره و زبون کرد، یک جای کار اشکال دارد.
احتمالا من «هرمان» دارم. چیزی را می­خواهم و نمی­توانم به دست بیاورم.
لطفاً اسمش را عشق نگذارید.

ما می‌­توانیم عشق را تمرین کنیم.
به شما پیشنهاد می‌­کنم کتاب «هنر عشق ورزیدن» را مطالعه فرمایید.
عشق، تمرین می‌­خواهد.
عشق، حوصله می‌­خواهد.
عشق متانت می‌­خواهد.
صبر کنیم تا به میوه بنشیند.
ما جلوه‌­های عشق حقیقی را می‌­توانیم در تمام زمینه‌های زندگی پیدا کنیم.
می‌­توانیم عاشقِ همسرمان باشیم (که چه بهتر است که باشیم).
می­‌توانیم عاشق فرزندمان یا عاشق نوع بشر باشیم.
اگر من و شما عاشق فرزندمان هستیم، فرزندمان را دوست داریم، آیا تربیتش نمی‌­کنیم؟
آیا او را به آرایشگاه نمی‌­بریم؟
او را حمام نمی‌­کنیم؟

عشق، با بی­‌خیالی فرق دارد.
عشق، هدفمند است و به ما قدرت می‌­دهد
من و شما مگر فرزندمان را نمی‌­بریم که واکسن و آمپول بزند؟
مگر دارویش را به زور در دهانش نمی‌­ریزیم؟
از عشق است و نه از نفرت.

گاهی در عشق لازم است شما چیزی را قطع کنید.
پزشکِ عالی­قدری که عاشقِ حرفه و بیمارش است، می‌­شکافد، می­بُرد. غده را درمی‌­آورد. بعد می‌­بندد. هنوز عشق دارد.

 گاهی مواقع عشق توأم با جدیت است.
گاهی عشق توأم با انضباط است.
عشق، بی‌­انضباطی ندارد.
نمی‌­شود بگوییم حالا که عاشق شد‌ه‌­ایم، بی‌­اعتنا و شلخته می‌­شویم. وقتی آدم عاشقِ چیزی می‌­شود، از آن مراقبت می­‌کند و آن را تمیز نگه می‌­دارد. عشق، زیباست.
به‌نظر من اگر انسان‌­ها به اندازه کافی خردمند شوند، کاری جز عشق­‌ورزی نخواهندکرد.

اجازه دهید داستان کوتاهی برایتان بگویم:
یک روزی در خدمت استادمان بودم. صبحِ زود می‌­رفتم آنجا و برایشان نان تازه می‌­بردم.
رابطه‌­ی خوبی هم بین ما بود.
یک روز که اصرار کردند که من صبحانه مهمانشان باشم، پذیرفتم و رفتم.
صبحانه که خوردم، وقتِ رفتن، چهره­‌ی نورانی­­شان را به یاد دارم.
در حالی که مرا بدرقه می­‌کرد، خدمتشان عرض کردم که «استاد، من خیلی شما را دوست دارم». با آن چشمانِ ریز و ابروهای پرپشتِ سپیدشان نگاهی به من کردند و گفتند که « خوش به حالت محمودخان». بعد غش­‌غش خندیدند.
من هم خندیدم. گفت نمی­پرسی چرا؟ گفتم حتما حکمتی هست. گفت نمی­پرسی حکمتش چیست؟
گفتم خوشحال می­شوم بدانم و چیز جدیدی یاد بگیرم.
گفت «محمودخان، وقتی تو مرا دوست داری، تو به من قدرت و اختیاری تفویض می­کنی که منِ پیرمرد، تو را خوشحال کنم. وقتی مرا دوست داری، قدرت در توست، نه در من. امتیاز در توست، نه در من. خوش به حالِ کسی که عاشق است. خوش به حالِ کسی که دوست دارد».
و متأسفانه برعکس آن، اگر از کسی یا چیزی بدت بیاید، به آن چیز یا آن شخص، وکالت می‌­دهی تو را ناراحت کند. این ضعف در توست.
عادت ندارم دستِ کسی را ببوسم ولی خیلی از ایشان تشکر کردم. روی ماه‌شان را بوسیدم که این درسِ بزرگ را به من دادند.

وقتی عاشقی، قدرتمندی.
وقتی نفرت و خشم وجودت را پر کرده، آدم ضعیفی هستی.
هیچ­وقت به خشم و قهرت افتخار نکن که به عشق و محبتت بسیار باید افتخار کنی.
آدم‌­های محب و مهربان، آدم­‌های ضعیفی نیستند. به مرتبتی رسیده‌­اند که:

وفا بریم و ملامت کشیم و خوش باشیم
که در طریقتِ ما کافری است رنجیدن
(حافظ)

دوستدارتان
محمود معظمی

  • کارشناسی مشاوره و گروه آموزشی مشاوران ناحیه سه کرمانشاه
۱۲
فروردين

کودک درون چیست و چطورآن را بشناسیم؟

خیلی وقت‌ها با آدم‌هایی روبرو می‌شویم که خیلی شاد و پرانرژی و پر از حال و احوال کودکی هستند.

 

یعنی فرد شاید سی یا چهل سالش است اما وقتی که دهان باز می‌کند به حرف زدن یا رفتارهایی که از خودش نشان می‌دهد، فکر می‌کنیم با یک کودک، گرمِ صحبت هستیم. زبان بدنی که استفاده می‌کند و صحبت‌های شیرینی که دارد حس جوانی و سرزندگی را منتقل می‌کند.

معمولاً می گویند این افراد، کودک درونشان زنده است. جالب است که گفته می‌شود این‌ها پیر نمی‌شوند. چون با کودک درون خود زندگی می‌کنند. 👶

 

کودک درون یعنی چه؟

 

کودک درون یکی از مباحث مهم در روانشناسی است که به روانشناسان کمک می‌کند رفتارهای ناهنجار و اضطراب‌های به جا مانده از دوران کودکی افراد را شناسایی کنند.🐤

 

البته در اینجا ما نمی‌خواهیم وارد مبحث مهم و اساسی در روانشناسی شویم. بلکه می‌خواهیم به صورت ساده و خیلی معمولی بگوییم که کودک درون چیست و چطور می‌توانیم حال کودک درون خود را شاد نگهداریم؟

 

کودک درون بخشی از وجود ماست که گاهی ناسازگار می‌شود و زمانی دیگر دوست دارد بپرد، بازی کند، شوخی کند، بخندد یا حتی گریه کند و دست به کارهایی بزند که شاید هیچ منطقی دور برش نباشد.

کودک درون، کودکی است که در درون همه ما وجود دارد.

 

این کودک به ما انرژی و نیرو می‌دهد و نشاط و شادابی و سرزندگی هر انسانی به کودک درونش وابسته است.

 

احساسات ما به کودک درون ما گره خورده و قدرت تخیل و غرایز ما در پیوند با اوست.

 

با کودک درون خود احساسات و عواطف خود را می‌توانیم به جریان بیندازیم، به راحتی بخندیم، به راحتی گریه کنیم و به راحتی بازی کنیم.

تجربه شهربازی

 

حتماً شما هم به شهربازی رفته‌اید.

 

وقتی که افراد به شهربازی می‌روند و سوار بازی‌های هیجان انگیز می‌شوند، انگار همه غم و غصه‌ها یادشان می‌رود. جیغ می‌کشند، فریاد می‌زنند، می‌خندند و اصلاً فراموش می‌کنند که در چه جایگاهی هستند. ظاهراً کارهایشان با منطق و اصول هماهنگ نیست، چون کودک درون انسان، عاشق بازی کردن و شادی و نشاط است

 

ویژگی‌های افراد با کودک درون فعال و سرزنده

 

خیلی از مواقع این افراد از سن شناسنامه‌ای‌شان کمتر نشان می‌دهند. از ویژگی‌هایی که دارند این است که خیلی راحت می‌خندند، خیلی راحت می‌گریند و خیلی راحت می‌توانند با کوچک‌ترها ارتباط بگیرند و غم‌ها را در درونشان جمع‌آوری نمی‌کنند. با کوچک‌ترین مسئله‌ای لبخند به لب دارند و هر جایی که باشند با خودشان شادی و شعف به همراه دارند.

مهم‌ترین ویژگی‌های فردی که به کودک درون خود توجه می‌کند؟

 

این افراد یک توانایی خاص دارند. آن‌ها به شدت اعتماد به نفس دارند. این افراد در جایی اگر مسئله جدی باشد، هم توان جدیت را دارند، اما اگر از فضای خاص که جدیت را می‌طلبد، خارج شوند، همان انسان شاد و مشعوف جلوه می‌کنند.

 

این افراد با دیدن یک فیلم کمدی کلی ایده برای خندیدن می‌گیرند و جالب است کودک درون این افراد مثل کودکان دبستانی است که به ترک روی دیوار هم می‌خندند.

 

معمولاً به این افراد گفته می‌شود شما اصلاً بزرگ نشدید. همان کودک هفت تا هشت ساله‌ای که بودید هستید.👶

 

وقتی از زندگی خصوصی این افراد با خبر می‌شوید یا با این افراد که صحبت کنید متوجه می‌شوید که آن‌ها هم مشکلات و مسائل خودشان را دارند.

 

برخی از این افراد، در زندگی با چنان مشکلات و مصائبی روبرو هستند که اگر یکی از این مشکلات را ما داشته باشیم، زمین و زمان را به قول معروف به هم می‌دوزیم؛ اما این افراد به قدری قوی هستند که اصلاً نشان نمی‌دهند و با تمام این مسائل باز می‌خندند.

خلاصه زندگی افراد با کودک درون فعال

 

زندگی این افراد در دو کلمه خلاصه می‌شود

شاد بودن و زنده نگه‌داشتن کودک درونشان.

آیا کودک درون چیزی واقعی است؟

 

اگرچه کودک درون، دیدنی نیست، اما نمی‌توانیم منکر وجود آن شویم.🐤

 

کودک درون، از لحاظ تصویری، واقعی است و یک واقعیت فوق العاده قدرتمند در آن است.

 

همان‌طور که فروید روانشناس بزرگ دنیا می‌گوید: «در واقع بیشتر اختلالات روانی و الگوهای رفتاری مخرب کم و بیش به این بخش ناخودآگاه مربوط می‌شود»

 

همه ما زمانی کودک بودیم. کودکی را پشت سر گذرانده‌ایم اما کودک درونمان همیشه کودک باقی خواهد ماند. ما رشد می‌کنیم اما کودک درون ما همیشه کودک باقی می‌ماند.

 

چرا بزرگ‌سالان کودک درون را نادیده می‌گیرند؟

 

متأسفانه بیشتر بزرگ‌سالان از این موضوع آگاهی ندارند و این عدم ارتباط آگاهانه با کودک درونی خود به گفته روانشناسان بسیاری از مشکلات رفتاری، عاطفی ناشی از عدم توجه به این نکته است.

 

واقعیت این است که اکثر افراد به‌اصطلاح بزرگ‌سالان به‌هیچ‌وجه بزرگ‌سال نیستند. همه پیرتر می‌شوند اما بزرگ‌سال نمی‌شوند.👶

 

بزرگ‌سالی یعنی چه؟

 

بزرگ‌سالی واقعی به تصدیق، پذیرش و مسئولیت‌پذیری، دوست داشتن و فرزند پروری فرزند درونی خود وابسته است.

 

برای اکثر بزرگ‌سالان این اتفاق نمی‌افتد. در عوض کودک درون این افراد نادیده گرفته می‌شوند، مأیوس می‌شوند، رها یا رد می‌شوند.

 

چون از طرف جامعه به او گفته می‌شود که بزرگ شوید و این رفتارهای کودکانه را از خود دور کنید.🐤

 

برای اینکه بزرگ شویم نیاز است خیلی از ظرفیت‌های کودکی خود را کنار بگذاریم مثل تعجب، ترس، خوشحالی، حساسیت و بازیگوشی باید خفه شود یا قرنطینه شود یا حتی کشته شود.

کودک با رفتار بزرگانه

 

تازه ما به مرحله‌ای وارد می‌شویم که به کودک شش ساله خود می‌گوییم بزرگ شو، رفتار بالغانه داشته باش، حرف نزن، نخند، ندو، چون تو دیگر بزرگ شدی، باید رفتار آدم بزرگ‌ها را داشته باشی!

 

اینجاست که کودکی را در کودک خود خفه می‌کنیم و از کودک می‌خواهیم رفتار بالغانه داشته باشد. چون فکر می‌کنیم که این رفتارها کودکانه است و کودک باید دوران کودکی را ترک کند.

 

بی توجهی به کودک درون

 

اگر نسبت به کودک درون خود بی اعتنا باشیم، احساسات ما نادیده گرفته می‌شود. این کودک درون خود را در لایه‌ای می‌پوشاند و از دید دیگران مخفی می‌کند و چون به کودک درون خود بی توجه است، مشکلات زیادی برایش پیش می‌آید.

 

انواع اهمال کاری ؛ شما در کدام دسته هستید؟

 

سرکوب کودک درون چه عواقبی دارد؟

 

خیلی از افراد در بیشتر زمان‌ها این اجازه را به کودک درون خود نمی‌دهند تا خودش را نمایان کند. انگار از وجود او ترس یا واهمه دارند، فکر می‌کنند اگر نمایان شود، انسان را رسوا می‌کند؛ بنابراین سرکوبش می‌کنند. آن‌ها احساس می‌کنند اهمیت دادن به کودک درون، ممکن است برایشان مشکلاتی به وجود آورد (چون عاشق هیجانات و کارهای خاص و تجربه‌های جدید است) پس سعی می‌کنند نادیده‌اش بگیرند.

 

از پیامدهای منفی بی توجهی به کودک درون می‌توان گفت وقتی به کودک درون خود بی تفاوت باشی هرگز یاد نمی‌گیرید چگونه بازی کنید و از بازی لذت ببرید.

 

یا حتی یاد نمی‌گیرید با بچه‌های خود چطور بازی کنید و اصلاً حوصله ندارید با کودک خود حرف بزنید چه برسد به بازی کردن.👶

 

 

اگر کودک درونتان را سرکوب کنید، نمی‌توانید استرس خود را کنترل کنید. نمی‌توانید آن‌طور که باید و شاید از زندگی لذت ببرید. ممکن است به اهداف والایی برسید اما همچنان از زندگی لذت نبرید.

 

از موارد دیگر بی توجهی به کودک درون می‌توان به اعتماد به نفس پایین و پرخوری یا کم خوری، دمدمی‌مزاج بودن و خیلی از مشکلات ریزودرشت دیگر اشاره کرد.

 

بیماری‌های جسمی و روحی

 

روانشناسان معتقد هستند اگر کودک درون شما آسیب دیده باشد یا نقش او در وجود شما کمرنگ شود، میل به افسردگی افزایش پیدا می‌کند و کم کم زندگی بی رمق و بی نشاط می‌شود.

 

حتی بیشتر بیماری‌های روحی و روانی مثل اعتیاد و بی‌خوابی و انواع اضطراب‌ها و افسردگی‌ها که از بی توجهی به کودک درون ناشی می‌شود را می‌توان با کمک احیای کودک درون قابل درمان دانست.

 

چه وقت متوجه می‌شوید که کودک درون شما بیمار است؟

 

وقتی می‌بینید که بیماری‌های روحی و جسمی مدام به سراغتان می‌آید حتماً به این نکته توجه داشته باشید. کودک درون خود را به بند کشیدید و بی توجهی به کودک درونتان باعث این مصائب شده است.

  • کارشناسی مشاوره و گروه آموزشی مشاوران ناحیه سه کرمانشاه
۱۲
فروردين

وزیر آموزش و پرورش:

شبکه اجتماعی دانش‌آموزان به زودی فعالیت خود را آغاز می کند

وزیر آموزش و پرورش بیان داشت: شبکه اجتماعی دانش‌آموزان به زودی فعالیت خود را آغاز می کند

به گزارش اداره اطلاع‌رسانی و روابط عمومی آموزش و پرورش استان کرمانشاه به نقل از پایگاه اطلاع‌رسانی شبکه خبر، محسن حاجی‌میرزایی وزیر آموزش و پرورش در برنامه 18/30 شبکه خبر گفت: با همکاری صدا و سیما برنامه آموزش را انجام دادیم و نگذاشتیم وقفه‌ای در آموزش دانش آموزان ایجاد شود.
وی افزود: معلمانی که برای آموزش از طریق رسانه ملی انتخاب شدند از تهران و استان البرز بودند و این به دلیل دسترسی راحت‌تر بود و این معلمان از میان بهترین‌ها انتخاب شدند.
حاجی‌میرزایی در خصوص وضعیت فعالیت مدارس در روزهای آینده افزود: ما تابع ستاد مقابله با کرونا هستیم و تا زمانی که وزارت بهداشت اعلام نکرده ما مدارس را بازگشایی نخواهیم کرد و در ستاد کرونا تصمیم بر این است که با احتساب آموزش مجازی یک ماه به دوره آموزشی اضافه می‌شود. البته این بستگی به شیوع کرونا دارد
.
وزیر آموزش و پرورش اظهار داشت: مدرسه تعطیل شده، اما آموزش تعطیل نیست. ما شبکه‌ای را طراحی کردیم و از فضای مجازی و اطلاع رسانی‌های داخلی کمک گرفتیم و بنا بر این است که مدارس واقعی را در فضای مجازی شکل بدهیم که در این مدارس و کلاس‌ها جای معلم و دانش آموز مشخص است و معلم از همین طریق می‌تواند آزمون بگیرد و تمامی تلاش بر این است تا نیمه فروردین شبکه اجتماعی دانش آموزان عملیاتی شود.

وی همچنین درباره اعمال افزایش حقوق افزود: معلمان و کارکنان آموزش و پرورش شامل افزایش حقوق شده اند، البته جریان رتبه بندی معلمان هم باید حفظ شود.
وزیر آموزش و پرورش گفت: در سال ۹۸ فعالیت مربوط به کاستی‌های سیل و زلزله که در آموزش وقفه ایجاد کرده بود؛ جبران شد و در این راستا شاهد آن هستیم که فضای آموزشی در کرمانشاه افزایش پیدا کرده است.
حاجی‌میرزایی در رابطه با بسته‌های تحول خاطرنشان ساخت: تمرکز دستگاه تعلیم و تربیت روی کارآفرینی است و تلاش می‌شود دانش آموزان در دوره متوسطه مهارتی را فراگیرند و در آینده از آن استفاده کنند.

  • کارشناسی مشاوره و گروه آموزشی مشاوران ناحیه سه کرمانشاه
۰۶
فروردين

 

با سلام و احترام

راهنما و دستورالعمل اصول مشاوره تلفنی در مواقع بحرانی جهت اطلاع و اقدام ارسال می گردد.

راهنمای اصول مشاوره تلفنی

  • کارشناسی مشاوره و گروه آموزشی مشاوران ناحیه سه کرمانشاه
۰۶
فروردين

 

باسلام و احترام

ضمن عرض تبریک به مناسبت فرا رسیدن سال نو و آرزوی صحت و سلامتی،به اطلاع کلیه مدیران و مشاوران می رساند عطف به دستورالعمل شرح وظایف سازمانی همکاران در مقابله با بحران کرونا مصوب وزارت متبوع و ابلاغیه ادراه محترم مشاوره استان مبنی بر ارایه خدمات مشاوره تربیتی و تحصیلی غیرحضوری اعضای تخصصی مراکز مشاوره ویژه دانش آموزان و خانواده ها به پیوست راهنما و دستورالعمل برنامه صدای مشاور مرکز مشاوره امید ناحیه سه جهت اطلاع و اقدام ارسال می گردد.شایسته مدیران و مشاوران نسبت به معرفی و تشریح طرح مذکور در کانال و فضای مجازی آموزشگاه تحت تصدی خویش با توجه به نکات لازم التوجه مندرج در دستورالعمل ارسالی،اقدامات لازم را مدنظر قرار دهند.(همکاران مشاور منتخب در طرح صدای مشاور که اسامی آن ها در دستورالعمل مذکور قید گردیده تمهیدات لازم را جهت پاسخگویی به دانش آموزان و خانواده ها در ساعت مقرر و معین گردیده مورد توجه قرار دهند.)

  • کارشناسی مشاوره و گروه آموزشی مشاوران ناحیه سه کرمانشاه
۰۳
فروردين

 

از تغییر مسیر نترسید!

یک ویلا در کلاردشت دارم (جایی که خیلی مورد علاقه‌ی من است و طبیعتِ زیبایش را می‌پسندم).
مدتی پیش که در آنجا بودم. هوا کمی برفی و تاریک بود و من منتظرِ یکی از دوستانم بودم. ایشان به همراه ماشینی که کرایه کرده‌بودند، از کوچه گذشته‌ بودند و راه را گم کردند؛ راننده با ماشین در چاله افتاده بود و نمی‌توانست از آن بیرون آید.

ایشان با من تماس گرفتند و متوجه شدم که در ۱۵۰ متریِ ما هستند. رفتم و هدایتشان کردم که وارد ویلا شوند و خواستم به کمک اهالی به راننده کمک کنم (راننده تاکسی به عقیده‌ی من یا حواس‌پرت بود، یا دقت کمی داشت و حرف گوش‌کن هم نبود. چون سعی می‌کرد به زور ماشین را از چاله بیرون بیاوریم!).

زنگ زدیم و یکی از همسایه‌ها آمدند و به بقیه خبر دادند.
در این هنگام، از یک موتورسواری که در هوای برفی کلاهی بر سر داشت و از آنجا عبور کرد، درخواست کردم به ما کمک کند.
به او گفتم: برادر می‌توانی به ما کمک کنی که ماشین را دربیاوریم؟
موتورش را پارک کرد و گفت: مگر می‌شود کمک نکرد؟!
خیلی برایم جالب بود که چنین فرهنگ قشنگی دارند.

واقعه این بود که:
در شبی برفی و تاریک، ماشینی در چاله افتاده بود. راننده به مسافر غرغر می‌کرد که ایشان مرا در چاله انداخت!
مسافر می‌گفت: شما که راننده هستی باید تشخیص بدهی که کجا باید بروی.
از طرف دیگر، مسافر احساس گناه می‌کرد که منِ میزبان در سرمای بیرونم و ایشان در خانه است.

 یکی از همسایه‌ها که آمده بود، می‌گفت: آقا حالا چه وقتِ افتادن در چاله است؟!
 یکی دیگر از همسایه‌ها می‌گفت: آخر اینجا جای چاله است؟!
 دیگری می‌گفت: آقای راننده مگر تو چشم نداری؟
 دیگری می‌گفت: خب همسایه‌ها پول بگذارند و اینجا را درست کنند.
 آقای موتورسوار، خوشحال بود که می‌تواند کمک کند و کسی را از چاله دربیاورد.

خلاصه چندتا از همسایه‌ها آمدند و هر چه تلاش می‌کردند، ماشین از چاله درنمی‌آمد.
هر کسی یک حرفی می‌زد و یک برداشتی داشت و من‌که همیشه دنبال موضوع و سوژه هستم، دیدم که هر شخصی از یک واقعه ثابت تفسیرهای گوناگون دارد.

سرانجام آقای موتور سوار گفت: من یک راننده‌ی نیسان سراغ دارم.
به او زنگ زد و او هم با نیسان آمد و طنابی آورد و به ماشین بست و ماشین را بیرون کشیدند.
راننده‌ی ماشینی که در چاله افتاده بود، آن‌قدر در بیرون آمدن از چاله عجله داشت که حتی وقتی ماشینش از چاله درآمد، باز هم گاز داد و زد به سپرِ نیسان! و راننده نیسان عصبانی شد که ما نصفِ شبی آمده‌ایم به تو کمک کنیم و تو سپرِ ماشینِ ما را هم خراب کردی!
حقیقتاً راننده باید پولِ راننده نیسان را می‌داد!

من پولی همراه نداشتم برای همین راننده نیسان را به منزل دعوت کردم که بیاید و چیزی بخورد و کمی استراحتی کند.
تشکر کرد و بعداً هم متوجه شدم که از قهرمانانِ ورزشیِ سابقِ کشور بوده‌اند و با هم دوست شدیم.

وقتی آمد به ویلا، نشست و گفت: من خیلی خوشحالم که با شما آشنا شدم. اتفاقاتی که رخ داد، سببِ آشناییِ من با شما شد. بعد به دوستِ من گفت: راننده‌ی شما زد به سپرِ ماشینِ ما (در واقع خسارتی هم می‌خواست از مهمانِ من بگیرد).
من دیدم که مهمانِ من از یک طرف احساسِ گناه می‌کند و از طرف دیگر احساس اجحاف می‌کرد که چرا این مسئله دارد به او تحمیل می‌شود و از یک طرف احساس گناه می‌کرد که چرا منِ میزبان درگیرِ این ماجرا شده‌ام؟!
راننده تاکسی هم احساس اجحاف می‌کرد که چرا آدرس غلط به او داده بودند.

وقتی خوب نگاه کنیم، این شخصیت‌های مختلف، خودِ ما هستیم. یعنی هرکدام از ما، شخصیت‌های مختلفی داریم و به یک واقعه‌ی ثابت بر اساسِ  برنامه‌ریزی‌مان و بر اساس انتخابمان نگاه می‌کنیم و یکی از این شخصیت‌ها را انتخاب می‌کنیم.

  • یکی می‌تواند بگوید که من آدمِ بدبختی هستم و یکی می‌تواند بگوید چه خوب شد از چاله درآمدیم، چه مردمان شریفی که کمک کردند.
  • یکی می تواند احساسِ گناه و یکی می‌تواند احساس مسئولیت کند.
  • می تواند بگوید چه کمکی از من ساخته است و برود کمک کند یا می‌تواند در خانه بنشیند و حرص بخورد.

چیزی که یاد گرفتم، این است که من در یک حادثه، جزوِ کدام یک از این شخصیت‌ها باشم؟
این را بهانه‌ای کنم که بابتش به دیگران غر بزنم و بگویم همسایه‌ها غیرت ندارند که با دو کیسه سیمان این پل را تعمیر کنند؟!
یا این که این را ابزاری کنم برای این که بگویم توانستم به کسی خدمت کنم؟
یا این که آن را وسیله‌ای کنم برای احساس گناه؟ یا بگویم خدا را شکر که تمام این اتفاقات رخ داد که من با دو – سه نفر آشنا شوم.

 چرا وقتی چند نفر به ما کمک می‌کنند، این را به فال نیک نگیریم که انسانیت زنده‌ است و هنوز معرفتی هست؟

 چرا وقتی به تو کمک نمی‌کنند یا به تو کلک می‌زنند یا فریبت می‌دهند، سال‌های سال این خاطره‌ی تلخ را تعریف می‌کنی؟

باور کنید بیش از آن چه تصورش را کنید، ما حق انتخاب داریم.
حق انتخاب داریم که در جلدِ کدام‌یک از این آدم‌ها و شخصیت‌ها برویم:

  • فردی که احساسِ اجحاف دارد.
  • فردی که شاکر و قدرشناس است.
  • فردی که دنبال فرصت‌های خوب در زندگی است.
  • فردی که دنبال بهانه است برای این که کمک کند.
  • فردی که طماع است و می‌خواهد از هر نمدی برای خودش کلاهی بردارد.

انتخابِ با ماست.
شما حق انتخاب دارید.
من حقِ انتخاب دارم.
دیگران هم حق انتخاب دارند.
شخصیتی را باید انتخاب کنیم که از ما موجودِ بهتر و انسان سعادتمندتری می‌سازد.

خوشبختی، درست زیستن، موفقیت و… همه یک انتخاب است!

شاید ما هنوز دوران کودکی را با خود همراه داریم و فکر می‌کنیم که دیگران مسئولِ خوشبختیِ من هستند.
کودکان واقعاً اینچنین‌اند. چون بزرگترها باید تصمیم بگیرند که آن‌ها خوشبخت شوند.
اما اکنون که بزرگ و بالغ شده‌ام چطور؟ آیا هنوز باید غر بزنم و بگویم شما مسئول هستید و تقصیرِ این و آن است؟
کودک می‌تواند این کار را بکند. چون اگر خوشحال نیست، تقصیر پدر و مادرش است؛ ولی من و شما که بچه و کودک نیستیم!

تصمیم بگیریم؛ و تصمیماتِ درست بگیریم.
تصمیماتی بگیریم که از من و شما انسان‌های بهتری بسازد.
تصمیمی بگیریم که آینده‌ی ما تضمین شود. آینده‌مان را خراب نکنیم.
اگر سرم درد می‌کند، می‌توانم مواد مخدر استفاده کنم!
الان سرم خوب می‌شود ولی فردا چه؟!
فردا تمام بدنم معتاد خواهد شد و به خاطرِ گریز از یک دردِ موقت، صد درد برای خودم خریده‌ام.
این‌ها تصمیم است.

دوستان و برنامه‌های تلویزیونی و نشریات و موسیقی‌مان را درست انتخاب کنیم.
فیلمی را که می‌خواهیم نگاه کنیم، درست انتخاب کنیم.
ما حق انتخاب داریم.
اگر یک جا که مدام ضجه می‌زنند و این امر شما را آزار می‌دهد، اگر یک جا پر از صحنه‌های ناراحت‌کننده و خشونت است، خُب چرا نگاه می‌کنید؟!!!
شما حق انتخاب دارید.
پس استفاده کنید.
بیش از آن که فکر کنید، حق انتخاب دارید. و به دیگران نیز حق انتخاب بدهید و کمکشان کنید.
به فرزندانتان یاد بدهید که مسیرشان را انتخاب کنند و هر وقت پی بردند اشتباه است، راه را عوض کنند.

از تغییر مسیر نترسید.

به نظر شما کدامیک از شخصیت‌های آن شب برنده بود؟ (ضمن این‌که تمامِ شخصیت‌هایی که آن شب چه مهمان و چه راننده و چه همسایه‌ی من بودند، همگی واقعیت داشتند) اما چه کسی برنده بود؟
شخصی که آن واقعیت را می‌پذیرفت که به نفعش بود و از او انسانِ بهتری می‌ساخت و او را خوشحال‌تر و قوی‌تر می‌ساخت.

همیشه در بدترین بلاها و سخت‌ترین شرایط، وقتی خوب دقت کنید، صدها نکته‌ی مثبت، آموزنده و به‌دردبخور وجود دارد.
همیشه در هر موضوعی شما می‌توانید یک حُسن پیدا کنید.

خیلی از اوقات، موفقیت از راه‌هایی می‌آید که ما انتظارش را نداریم. خیلی وقت‌ها خوشبختی، موفقیت و ثروت و تندرستی، از مسیرهای مشکلات و مریضی و سختی‌ها می‌آید ولی چون ما عادت نداریم، می‌گوییم نه این، چیزی نیست که من می‌خواهم!
تردید نکنید.
از سختی‌ها و مشکلات نترسید.
آن‌ها فرصت‌اند.
آن چاله‌ها فرصت‌اند که دوست پیدا کنید.
آن چاله‌ها فرصت‌اند که خودتان را بیازمایید.
و آن چاله‌ها فرصت‌اند که بفهمید، کی و چی هستید و چقدر توانایی دارید؟

من آدم‌های بسیاری را سراغ دارم که از همین اتفاقات و تصادفات و در چاله‌ افتادن‌ها، دوستانی دائمی پیدا کرده‌اند. دوستانی خوب در شهرهای مختلف. مثل برادر و خواهر تا آخر عمر با هم مانده‌اند.
همه‌ی این‌ها فرصت است.
اقدام کنید.
گذشته گذشت.
از حالا آغاز کنید.
حتی اختلافات!
این‌ها فرصتی است برای دوستیِ بهتر و عمیق‌تر.

به‌قول ذوقی اردستانی:
من رشته‌ی محبتِ تو پاره می‌کنم
شاید گره خورد، به تو نزدیک‌تر شوم

حتی اختلافات زناشویی و شراکت‌ها، می‌تواند منجر به دوستی‌های عمیق‌تر شود؛ به شرطی که ما در این ماجرا شخصیتی را انتخاب کنیم که فرصت‌های مناسب را شکار می‌کند، به خودش احترام می‌گذارد و بهترین‌ها را جستجو می‌کند؛ حتی در دلِ بدترین‌ها.

دوستدارتان
محمود معظمی

  • کارشناسی مشاوره و گروه آموزشی مشاوران ناحیه سه کرمانشاه
۰۳
فروردين

قابل توجه داوطلبان آزمونهای سراسری

پیرو هشدارهای متعدد این سازمان مبنی بر سوء استفاده اشخاص و موسسات سودجو از نام و اعتبار سازمان سنجش آموزش کشور به اطلاع می رساند. با شکایت این سازمان و پیگیری موضوع توسط پلیس فتا و نیروی انتظامی عوامل کانال مجعول و غیر واقعی که به نام سازمان سنجش در فضای مجازی ( تلگرام ) فعالیت می کرد شناسایی ، دستگیر و جهت اقدامات بعدی تحویل مراجع قضایی شدند.

مجددا به اطلاع داوطلبان و شهروندان گرامی می رساند سازمان سنجش آموزش کشور هیچگونه فعالیت و اطلاع رسانی در فضای مجازی به جز کانالهای اطلاع رسانی داخل به نشانی ذیل ندارد.

پیام رسان سروش :  http://sapp.ir/sanjeshprnoet

پیام رسان آی گپ : https://profile.igap.net/prnoetir

پیام رسان گپ: https://gap.im/prnoetir

پیام رسان بله: prnoetir@

پیام رسان ایتا : https://eitaa.com/prnoetir

درصورت مشاهده هرگونه اقدامات خلاف قوانین و مقررات و یا سوء استفاده احتمالی از نام و عنوان این سازمان را از طریق شماره تلفن های 36182152-026 و 36182151-026 و آدرس الکترونیکی hefazatazmon@sanjesh.org یا نشانی اینترنتی http://q.sanjesh.org/53479  به ستاد خبری اداره کل حراست سازمان سنجش آموزش کشور گزارش نمایند.

  • کارشناسی مشاوره و گروه آموزشی مشاوران ناحیه سه کرمانشاه